splat

/ˈsplæt//splæt/

معنی: میله تزئینی پشت صندلی
معانی دیگر: تخته، چوب پشت صندلی، صدای شلپ شلپ، چلپ، شرپ، صدای چلب کردن، شلوپ کردن، شلوپ شلوپ کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a broad, flat wood slat, as used in a chair back.
اسم ( noun )
• : تعریف: a slapping or splattering sound.

جمله های نمونه

1. She fell, splat, into the water.
[ترجمه فروزان] اون شالاپ افتاد توی آب .
|
[ترجمه گوگل]او افتاد، پاشید، داخل آب
[ترجمه ترگمان] اون افتاد، بعدش روی آب افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The omelette fell splat onto the floor.
[ترجمه گوگل]املت روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]املت روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The egg landed on my cheek with a splat.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ روی گونه ام نشست
[ترجمه ترگمان]تخم روی گونه ام روی گونه ام فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tomato hit the wall with a splat.
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی با چاقو به دیوار برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]گوجه فرنگی با a به دیوار برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With a splat, great splits opened up in the mass.
[ترجمه گوگل]با یک اسپلت، شکاف های بزرگی در توده باز شد
[ترجمه ترگمان]با یک splat که در توده بزرگ شکاف ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or more apropos, one bird splat spreads forevermore.
[ترجمه گوگل]یا بیشتر از آن، یک اسپل پرنده برای همیشه پخش می شود
[ترجمه ترگمان] یا یه وقت دیگه، یه پرنده هم تا ابد ادامه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A steady splat, splat, splat that was extremely irritating.
[ترجمه گوگل]یک اسپلت ثابت، اسپلت، اسپلت که به شدت تحریک کننده بود
[ترجمه ترگمان]یه ضربه محکم، بعدش خیلی اعصاب خورد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The peaty ground compacts water with an unflattering splat beneath my backside.
[ترجمه گوگل]زمین ذغال سنگ نارس آب را با لکه ای نامطلوب در زیر پشت من فشرده می کند
[ترجمه ترگمان]زمین پر از آب و رنگ بود که روی باسن من اثر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And lands splat! on his right elbow.
[ترجمه گوگل]و زمین چلپ چلوپ! روی آرنج راستش
[ترجمه ترگمان]! و بعدش روی زمین روی آرنج راستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leckie, who continually went splat in the mud, always seemed surprised that he did so.
[ترجمه گوگل]لکی که مدام در گل می‌پاشید، همیشه از این کار متعجب به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]Leckie که پیوسته در گل فرو می رفت، متعجب به نظر می رسید که این کار را کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He heard a splat as it hit the floor.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به زمین برخورد کرد صدای چکش را شنید
[ترجمه ترگمان]وقتی به زمین برخورد کرد روی زمین ضرب گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They splat into the dust and imprint the windows with the individual signatures.
[ترجمه گوگل]آنها در گرد و غبار می پاشند و روی پنجره ها با امضاهای فردی نقش می بندند
[ترجمه ترگمان]آن ها به گرد و غبار راه پیدا کردند و با امضاهای فردی بر پنجره ها نقش بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Splat! I was stuck fast in a huge spider's web.
[ترجمه گوگل]اسپلت! من به سرعت در یک تار عنکبوت عظیم گیر کرده بودم
[ترجمه ترگمان]Splat من در یک تار عنکبوت بزرگ گیر کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I landed in the water with a splat!
[ترجمه گوگل]با چلپ چلوپ در آب فرود آمدم!
[ترجمه ترگمان]من با یه splat روی آب افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میله تزئینی پشت صندلی (اسم)
splat

تخصصی

[نساجی] پشتی - تکیه گاه

انگلیسی به انگلیسی

• flat piece of wood which forms the center upright part of a chair back

پیشنهاد کاربران

شالاپ
عامیانه: پخش شدن کف ( زمین، خیابان، . . . )
مثال:
Then suddenly, splat, there's red stuff everywhere
She flipped an omelette, only to have it go splat all over the floor

بپرس