فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: splashes, splashing, splashed
حالات: splashes, splashing, splashed
• (1) تعریف: to dash or scatter (a liquid or semiliquid).
• مشابه: dash, spatter
• مشابه: dash, spatter
- The automobile splashed mud.
[ترجمه نازنین] گل روی اتومبیل پاشید|
[ترجمه Kosarbejani] ماشین گل پاشید.|
[ترجمه ●] یک اتوموبیل گل پاشید|
[ترجمه گوگل] ماشین گل پاشید[ترجمه ترگمان] اتومبیل بر روی گل پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to wet or soil by this means.
• مشابه: spatter
• مشابه: spatter
- The automobile splashed me with mud.
[ترجمه mohammad.t] اتوموبیل گِل را به من پاشید.|
[ترجمه .....] اتومبیل به من پاشید گل رو|
[ترجمه گوگل] ماشین روی من گل پاشید|
[ترجمه ....] اتوموبیل به من گل پاشید|
[ترجمه گوگل] ماشین من را با گل پاشید[ترجمه ترگمان] اتومبیل با گل به من پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to cause (a liquid) to dash or scatter.
- The wind splashed the waves.
[ترجمه Delina] باد باعث حرکت موج ها شد|
[ترجمه گوگل] باد امواج را پاشید[ترجمه ترگمان] باد بر موج ها می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to dash or scatter, or be dashed or scattered, as a liquid.
• مشابه: sprinkle
• مشابه: sprinkle
- The waves splashed on the shore.
[ترجمه گوگل] امواج به ساحل پاشیدند
[ترجمه ترگمان] موج ها در ساحل پخش می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موج ها در ساحل پخش می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to fall or move with a dashing of liquid.
- We splashed in the ocean.
[ترجمه Peter Strahm] ما در اقیانوس شلپ و شلوپ میکردیم.|
[ترجمه گوگل] ما در اقیانوس پاشیدیم[ترجمه ترگمان] تو اقیانوس نفوذ کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: splasher (n.)
مشتقات: splasher (n.)
• (1) تعریف: the act or sound of splashing.
• مشابه: dash, spat, spatter, sprinkle
• مشابه: dash, spat, spatter, sprinkle
• (2) تعریف: liquid or the amount of liquid splashed.
• (3) تعریف: a spot made by a splash, or a similar spot or patch made by other means, such as color or light.
• (4) تعریف: a showy display or vivid impression.
• مشابه: display, spectacle
• مشابه: display, spectacle
- He made quite a splash in his new automobile.
[ترجمه گوگل] او در خودروی جدیدش سروصدای زیادی به پا کرد
[ترجمه ترگمان] در اتومبیل تازه اش آب می پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در اتومبیل تازه اش آب می پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید