spitted

جمله های نمونه

1. they spitted a whole lamb
یک گوسفند درسته را به سیخ کشیدند.

2. they spitted his head on a spear
سرش را بر نیزه کردند.

انگلیسی به انگلیسی

• placed on a spit, roasted on a thin rod

پیشنهاد کاربران