spiritually

/ˈspɪrɪt͡ʃəwəli//ˈspɪrɪt͡ʃʊəli/

معنی: بطور روحانی
معانی دیگر: spiritual روحانی، معنوی، روحی، غیر مادی

جمله های نمونه

1. They were spiritually regenerated by his speech.
[ترجمه گوگل]آنها با گفتار او از نظر روحی بازسازی شدند
[ترجمه ترگمان]از لحاظ اخلاقی، از طرز گفتار او کاملا دوباره سازی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After praying, I felt spiritually renewed.
[ترجمه گوگل]بعد از خواندن نماز احساس تجدید روحی کردم
[ترجمه ترگمان]پس از دعا، احساس کردم که روح از نو احیا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our whole programme is spiritually oriented but not religious.
[ترجمه گوگل]کل برنامه ما جنبه معنوی دارد اما مذهبی نیست
[ترجمه ترگمان]کل برنامه ما روح گرا است اما مذهبی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local places like mountaintops and springs are important spiritually and the earth itself is sacred.
[ترجمه P0p] مکان های محلی مانند بلندی ها از نظر روحی مهم هستند و زمین نیز مقدس است
|
[ترجمه گوگل]مکان‌های محلی مانند قله‌ها و چشمه‌ها از نظر معنوی اهمیت دارند و خود زمین نیز مقدس است
[ترجمه ترگمان]مکان های محلی مانند قلل و بلندی ها از نظر معنوی مهم هستند و زمین نیز مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Emotions influence us mentally, spiritually, psychologically and physiologically in everyday life. We will gain if we are blessed with positive emotions. We will lose if we are controlled by negative emotions. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]احساسات از نظر ذهنی، روحی، روانی و فیزیولوژیکی در زندگی روزمره ما را تحت تأثیر قرار می دهند اگر عواطف مثبت داشته باشیم، سود خواهیم برد اگر تحت کنترل احساسات منفی باشیم، بازنده خواهیم شد دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]احساسات، ما را در ذهن، روحی، روانی و فیزیولوژیکی در زندگی روزمره تحت تاثیر قرار می دهند ما در صورتی که احساسات مثبت داشته باشیم به دست خواهیم آورد اگر تحت کنترل احساسات منفی قرار بگیریم، از دست خواهیم داد دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are psychologically, spiritually and in personality as different as chalk and cheese.
[ترجمه گوگل]آنها از نظر روانی، روحی و شخصیتی به اندازه گچ و پنیر متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها به لحاظ روانی، روحی و شخصیت به اندازه گچ و پنیر متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Music is magically powerful, soulfully rich, spiritually resourceful, emotionally versatile, psychologically and physically therapeutic. Music makes people feel, think, act and change. Music makes people feel good, relaxes and improves the soul, heart and mind, boosts the immune system, and reduces emotional and physical pains. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]موسیقی به طور جادویی قدرتمند، از نظر روحی غنی، از نظر معنوی منبع، از نظر عاطفی همه کاره، از نظر روانی و جسمی درمانی است موسیقی باعث می شود مردم احساس کنند، فکر کنند، عمل کنند و تغییر کنند موسیقی باعث ایجاد حس خوب، آرامش و بهبود روح، قلب و ذهن، تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش دردهای روحی و جسمی می شود دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]موسیقی به صورت جادویی قدرتمند، soulfully غنی، روحی، روحی، روحی، روانی، روانی و فیزیکی است موسیقی باعث می شود که مردم احساس، فکر، عمل و تغییر کنند موسیقی باعث می شود که مردم احساس خوبی داشته باشند، استراحت کنند و روح، قلب و ذهن را بهبود بخشند، سیستم ایمنی را تقویت کنند، و درده ای احساسی و فیزیکی را کاهش دهند دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They left me in no doubt that spiritually they had evolved much beyond their young ages.
[ترجمه گوگل]آنها برای من شکی باقی نگذاشتند که از نظر روحی بسیار فراتر از سنین جوانی خود تکامل یافته اند
[ترجمه ترگمان]شکی نبود که از آن زمان که در سنین جوانی رشد کرده بودند، از من جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were supported by us both materially and spiritually.
[ترجمه گوگل]آنها هم از نظر مادی و هم معنوی مورد حمایت ما بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی از ما حمایت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When we make any boasts, spiritually or physically, we are put to the test.
[ترجمه گوگل]وقتی ما هر گونه لاف و لاف می زنیم، از نظر روحی یا جسمی، در معرض آزمایش قرار می گیریم
[ترجمه ترگمان]زمانی که ما به خود می بالد، از لحاظ معنوی و یا فیزیکی، به آزمایش می پردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In many religions it is doctrinally and spiritually required that monks and hermits should isolate themselves from people and live in cells and monasteries all their life.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از ادیان از نظر اعتقادی و معنوی لازم است که راهبان و گوشه نشینان باید خود را از مردم منزوی کنند و تمام عمر خود را در حجره ها و صومعه ها زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از ادیان از لحاظ معنوی و معنوی لازم است که راهبان و hermits خود را از مردم جدا کنند و در خانه ها و صومعه ها زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are like wheat, here on earth to ripen. We ripen intellectually by letting in as much of the universe's complexity as we can. Morally we ripen by making our choices. And we ripen spiritually by openig our eyes to Creation's endless detail.
[ترجمه گوگل]ما مثل گندم هستیم، اینجا روی زمین برای رسیدن ما با اجازه دادن به پیچیدگی های جهان تا آنجا که می توانیم از نظر عقلی بالغ می شویم از نظر اخلاقی ما با انجام انتخاب هایمان به بلوغ می رسیم و ما با گشودن چشمان خود به جزئیات بی پایان خلقت، از نظر معنوی بالغ می شویم
[ترجمه ترگمان]ما مثل گندم هستیم، اینجا روی زمین ما با اجازه دادن به مقدار زیادی از پیچیدگی جهان از نظر عقلانی رسیده ایم از نظر اخلاقی ما با درست کردن choices ripen و ما از طریق openig چشم ما را به جزئیات بی پایان آفرینش بدل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Physically I might not have been overseas but mentally and spiritually I was with them.
[ترجمه گوگل]شاید از نظر جسمی خارج از کشور نبودم اما از نظر روحی و روانی با آنها بودم
[ترجمه ترگمان]از نظر جسمی من شاید از نظر جسمی و روحی نبودم که با آن ها بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has tried to help this child materially and spiritually.
[ترجمه گوگل]سعی کرده از نظر مادی و معنوی به این کودک کمک کند
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرده است که از لحاظ مادی و معنوی به این کودک کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور روحانی (قید)
spiritually

انگلیسی به انگلیسی

• in a spiritual manner; as a supernatural being

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : spiritualize / spirit
✅️ اسم ( noun ) : spirit / spirituality / spiritualism ( spiritism ) / spiritualist / spiritual / spiritualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : spiritual / spiritualized / spiritless / spirited / spirituous ( spiritous )
✅️ قید ( adverb ) : spiritually / spiritlessly / spiritedly

روحی

بپرس