spiritualize

/ˈspɪrɪt͡ʃʊəlaɪz//ˈspɪrɪt͡ʃʊəlaɪz/

معنی: روحانی کردن، بطور معنوی تفسیر کردن
معانی دیگر: روحی کردن، غیرجسمی کردن، لاهوتی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spiritualizes, spiritualizing, spiritualized
مشتقات: spiritualization (n.)
(1) تعریف: to cause to be spiritual; purify.

(2) تعریف: to give spiritual meaning to.

جمله های نمونه

1. During his stay at the ashram he was spiritualized.
[ترجمه گوگل]در طول اقامتش در آشرام، معنوی شد
[ترجمه ترگمان]در خلال اقامتش در اشرام he معنوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Naturally Spiritualized crank the whole shebang into life without a word.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً معنوی، کل شبنگ را بدون هیچ کلمه ای وارد زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که همه چیز را بدون یک کلمه به زندگی تبدیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This Father fragment assists in helping spiritualize this young soul, connecting with the mind.
[ترجمه گوگل]این قطعه پدر به معنویت بخشیدن به این روح جوان و ارتباط با ذهن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این پدر به کمک کمک می کند تا به این روح جوان کمک کند و با ذهن خود ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Luther saw Zwingli's attempt to "spiritualize" the presence of Christ as a backhanded way of denying Christ's true humanity.
[ترجمه گوگل]لوتر تلاش زوینگلی برای «معنوی ساختن» حضور مسیح را به عنوان روشی عقب مانده برای انکار انسانیت واقعی مسیح می دانست
[ترجمه ترگمان]لوتر کوشش تسوینگلی را برای \" انکار حضور مسیح به عنوان یک روش backhanded برای انکار بشریت حقیقی مسیح، دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Architecture loads spirit connotation of history, city, culture, and humanity. Human spiritualize architecture with character, meaning and disposition.
[ترجمه گوگل]معماری بار معنایی روحی از تاریخ، شهر، فرهنگ و انسانیت دارد انسان معماری را با شخصیت، معنا و منش معنوی می کند
[ترجمه ترگمان]معماری، معنای روح از تاریخ، شهر، فرهنگ و انسانیت را بار می آورد معماری spiritualize انسان با شخصیت، معنا و خلق و خوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This comprehensive approach to worship enables a person to purify and spiritualize the entire spectrum of his life.
[ترجمه گوگل]این رویکرد جامع به عبادت، انسان را قادر می سازد تا تمام طیف زندگی خود را پاک و معنوی کند
[ترجمه ترگمان]این رویکرد جامع به عبادت فرد را قادر می سازد تا کل طیف زندگی خود را تصفیه و نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روحانی کردن (فعل)
spiritualize

بطور معنوی تفسیر کردن (فعل)
spiritualize

انگلیسی به انگلیسی

• make spiritual; give a spiritual meaning to; purify from the corrupting effects and impacts of the world (also spiritualise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : spiritualize / spirit
✅️ اسم ( noun ) : spirit / spirituality / spiritualism ( spiritism ) / spiritualist / spiritual / spiritualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : spiritual / spiritualized / spiritless / spirited / spirituous ( spiritous )
✅️ قید ( adverb ) : spiritually / spiritlessly / spiritedly

بپرس