spirits

/ˈspɪrəts//ˈspɪrɪts/

مشروبات الکلی

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: a person's general feeling of emotion at a certain time.

- I'm usually in good spirits on sunny days.
[ترجمه حسن محمدی نیا] من روزهای آفتابی سرحالترم.
|
[ترجمه E] من معمولا در روز های آفتابی خوشحال هستم
|
[ترجمه گوگل] من معمولا در روزهای آفتابی روحیه خوبی دارم
[ترجمه ترگمان] من معمولا در روزه ای آفتابی شاد و سرحال هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. spirits of turpentine
چکیده ی ترپانتین

2. heavenly spirits
ارواح بهشتی

3. her spirits rose
روحیه اش قوی تر شد.

4. infernal spirits
ارواح دوزخی

5. sagging spirits
روحیه ی در حال نزول

6. sunken spirits
روحیه ی مغموم

7. the spirits of renaissance
جوهر رنسانس

8. taxable distilled spirits
نوشابه های تقطیر شده و مالیات بردار

9. the brave spirits who defended this country
اشخاص شجاعی که از این کشور دفاع کردند

10. two kindred spirits
دو روح (شخص) هم سرشت

11. out of spirits
مغموم،غمگین،گرفته،بی دل و دماغ

12. gradually, the soldiers' spirits began to droop
کم کم سربازان روحیه ی خود را از دست دادند.

13. the evocation of spirits
احضار ارواح

14. to rally one's spirits
روحیه ی کسی را احیا کردن

15. after a while, his spirits rebounded
پس از چندی روحیه اش دوباره خوب شد.

16. he is full of spirits
خیلی شنگول است.

17. he was in high spirits
او سردماغ بود.

18. to drive out evil spirits
ارواح خبیثه را دور کردن

19. today, he is in good spirits
امروز سرحال است.

20. today, i am in bad spirits
امروز دل ودماغ ندارم.

21. after he lost the election, his spirits sank to their nadir
پس از شکست در انتخابات،روحیه ی او به پایین ترین حد خود رسید.

22. the thought of death dejected his spirits
فکر مرگ روحیه ی او را افسرده کرد.

23. he claims that he can conjure up spirits
او ادعا می کند که می تواند ارواح را فرا بخواند.

24. i was hoping thus to fillip his spirits
امیدوار بودم بدین وسیله روحیه ی او را تشجیع کنم.

25. they believe that through certain rituals one can evoke spirits
آنان بر این باورند که با برخی مراسم می توان ارواح را فراخواند.

26. the river is said to be haunted by certain evil spirits
می گویند رودخانه میعادگاه ارواح خبیثه است.

27. Your forever friend lifts you up in spirits and makes that dark and empty world suddenly seem bright and full.
[ترجمه گوگل]دوست همیشگی شما روحیه شما را بالا می برد و آن دنیای تاریک و خالی را ناگهان روشن و پر جلوه می دهد
[ترجمه ترگمان]دوست همیشگی تو تو را شاد و سرحال می کند و باعث می شود که دنیای تاریک و خالی ناگهان روشن و پر زرق و برق به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The Nakani were evil spirits who looked like humans and possessed supernatural powers.
[ترجمه گوگل]ناکانی ها ارواح شیطانی بودند که شبیه انسان بودند و دارای قدرت های ماوراء طبیعی بودند
[ترجمه ترگمان]The ارواح شیطانی بودند که شبیه انسان ها بودند و قدرت های فوق طبیعی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. They rallied their spirits and threw themselves into the battle.
[ترجمه گوگل]آنها روحیه خود را جمع کردند و خود را به جنگ انداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها روحیه خود را جمع کردند و خود را به جنگ انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He was charmed by her vivacity and high spirits.
[ترجمه گوگل]او مجذوب نشاط و روحیه بالای او شده بود
[ترجمه ترگمان]نشاط و سرزندگی او را مجذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• alcoholic drink; mood, feeling

پیشنهاد کاربران

حال و احوال
ارواح/مشروبات الکلی
روحیه
Our little chat has raised my spirits ( = made me feel happier )
تشبیه چهره ناخوش احوال به ارواح
حال و هوا
مود
حس و حال
ارواح

بپرس