1. It was rather a spiritless performance.
2. They were too spiritless even to resist.
[ترجمه گوگل]آنها حتی برای مقاومت هم بی روح بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از آن بی روح بودند که بتوانند در مقابلش مقاومت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The old man seemed dejected and spiritless.
[ترجمه گوگل]پیرمرد افسرده و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]پیرمرد افسرده و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Ruth and I played a spiritless game of Scrabble.
[ترجمه گوگل]من و روث یک بازی بی روح از اسکرابل بازی کردیم
[ترجمه ترگمان]من و روت در بازی با اسکربل بازی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is a greedy, superstitious, proud, spiritless and stupid fellow.
[ترجمه گوگل]او فردی حریص، خرافاتی، مغرور، بی روح و احمق است
[ترجمه ترگمان]او مردی حریص، خرافاتی، مغرور، بی روح و احمق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A spiritless tenacity was his main characteristic, I judged.
[ترجمه گوگل]من قضاوت کردم، سرسختی بدون روح، ویژگی اصلی او بود
[ترجمه ترگمان]سرسختی spiritless مشخصه اصلی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Oh! Mama, how spiritless, how tame was Edward's manner in reading to us last night!
[ترجمه گوگل]اوه مامان، دیشب ادوارد برای ما چقدر بی روح بود، چقدر رام بود!
[ترجمه ترگمان]اوه! مامان، چقدر در خواندن دیشب با ما در حال خواندن بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In front of this heavyprice, our family spiritless.
[ترجمه گوگل]در مقابل این قیمت سنگین، خانواده ما بی روح است
[ترجمه ترگمان]در مقابل این heavyprice خانواده ما بی روح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She seemed to have become completely spiritless.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او کاملاً بی روح شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او کاملا بی روح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was a blond, spiritless man, anaemic, and faintly handsome.
[ترجمه گوگل]او مردی بلوند، بی روح، کم خون، و به شدت خوش تیپ بود
[ترجمه ترگمان]مردی بور و بی روح و بی حال و کم خون بود و اندکی زیبا می نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was spiritless when he left yesterday. Has he been ill for long?
[ترجمه گوگل]دیروز که رفت بی روح بود آیا او برای مدت طولانی بیمار است؟
[ترجمه ترگمان]دیروز وقتی از اینجا رفت بی هوش بود آیا مدت مدیدی است که بیمار است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was in a most spiritless manner when the soup was sent round to each table.
[ترجمه گوگل]زمانی که سوپ به دور هر میز فرستاده می شد، بی روح بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سوپ به طرف هر میز ارسال می شد او با لحنی بسیار بی روح و بی روح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Was in another meeting spiritless, exhausted finally.
[ترجمه گوگل]در یک جلسه دیگر بدون روح بود، سرانجام خسته
[ترجمه ترگمان]در یک جلسه دیگر بی روح و خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید