اسم ( noun )
• (1) تعریف: a curve that begins from and continues to form a circle around a fixed point and that constantly increases or decreases in distance from it, in either a flat or a three-dimensional plane; coil or helix.
• مشابه: convolution
• مشابه: convolution
- The cinnamon rolls were shaped like a spiral.
[ترجمه Zahra] رول های دارچین شبیه مارپیچ شکل گرفته اند.|
[ترجمه گوگل] رول های دارچینی به شکل مارپیچ بود[ترجمه ترگمان] The به شکل یک مارپیچی شکل می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something shaped like or moving in such a figure.
• مشابه: swirl, twist
• مشابه: swirl, twist
• (3) تعریف: an accelerating increase or decrease in two interdependent economic factors, such as wages and prices.
صفت ( adjective )
• : تعریف: curved or circling in the form of a spiral.
- There is a spiral path to the center of the garden.
[ترجمه گوگل] یک مسیر مارپیچ به مرکز باغ وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یک مسیر مارپیچی به مرکز باغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک مسیر مارپیچی به مرکز باغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: spirals, spiraling, spiraled
حالات: spirals, spiraling, spiraled
• : تعریف: to form a spiral.
• مشابه: twist, wind
• مشابه: twist, wind
- The seashell spirals, making a beautiful curved shape.
[ترجمه گوگل] صدف دریایی مارپیچی می شود و شکل منحنی زیبایی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] spirals صدفی، شکل منحنی زیبایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] spirals صدفی، شکل منحنی زیبایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The staircase spiraled from the third floor to the first floor.
[ترجمه گوگل] راه پله از طبقه سوم به طبقه اول می رسید
[ترجمه ترگمان] پلکان از طبقه سوم به طبقه اول حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلکان از طبقه سوم به طبقه اول حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: spirally (adv.)
مشتقات: spirally (adv.)
• : تعریف: to cause to form a spiral or move in a spiral course.
- The quarterback spiraled the ball.
[ترجمه گوگل] مدافع مارپیچی توپ را به حرکت درآورد
[ترجمه ترگمان] بازیکن خط حمله به سمت توپ حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازیکن خط حمله به سمت توپ حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید