spinose


معنی: دشوار، پوشیده شده از خارهای زیاد
معانی دیگر: پوشیده از خار یا تیغ، پرخار، خارپوش، خاردار، spiny پوشیده شده از خارهای زیاد، مهره مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: spinosely (adv.), spinosity (n.)
• : تعریف: bearing or covered with spines; spiny.

مترادف ها

دشوار (صفت)
hard, difficult, uphill, knotted, sore, laborious, tough, sticky, formidable, arduous, onerous, strait, intolerable, slippery, slippy, inexplicit, insupportable, inexplicable, nerve-racking, spinose, spiny

پوشیده شده از خارهای زیاد (صفت)
spinose, spiny

تخصصی

[زمین شناسی] خاردار. احاطه شده در خار. همراه با زائده های ثابت

انگلیسی به انگلیسی

• thorny, spiked, having spines

پیشنهاد کاربران

بپرس