اسم ( noun )
مشتقات: spined (adj.)
مشتقات: spined (adj.)
• (1) تعریف: the backbone in vertebrates; spinal column.
• مترادف: backbone, spinal column, vertebrae
• مشابه: back
• مترادف: backbone, spinal column, vertebrae
• مشابه: back
- Damage to one's spine can cause paralysis.
[ترجمه ب گنج جو] ضربه ی شدید و کاری به ستون فقرات فرد موجب فلج و از کار افتادگیش میشه.|
[ترجمه شان] ضربه به ستون فقرات فرد میتواند موجب فلج شود .|
[ترجمه لیلا] آسیب به ستون فقرات فرد ممکن است به فلج مغزی او منجر شود.|
[ترجمه گوگل] آسیب به ستون فقرات می تواند باعث فلج شود[ترجمه ترگمان] آسیب به ستون فقرات می تواند موجب فلج شدن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any of various sharply pointed projections or appendages on plants or animals.
• مترادف: quill
• مشابه: thorn
• مترادف: quill
• مشابه: thorn
- Cactus plants and porcupines both have spines.
[ترجمه گوگل] گیاهان کاکتوس و جوجه تیغی هر دو خار دارند
[ترجمه ترگمان] گیاهان کاکتوس و porcupines هر دو خار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گیاهان کاکتوس و porcupines هر دو خار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a stiff, hard back or ridge, such as the hinged back of a book cover or the narrow peak of a mountain.
• مترادف: backbone, ridge
• مترادف: backbone, ridge
- The spine of the old book was broken and the pages were coming loose.
[ترجمه محمد] شیرازه کتاب قدیمی باز شده بودو صفحاتش شل و ول شده بود|
[ترجمه گوگل] ستون فقرات کتاب قدیمی شکسته بود و صفحاتش شل می شد[ترجمه ترگمان] ستون فقراتش شکسته بود و صفحات آن شل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: determination or strength of character; backbone.
• مترادف: backbone, fortitude, guts, pluck
• مترادف: backbone, fortitude, guts, pluck
- You have no spine, giving up so easily!
[ترجمه گوگل] شما ستون فقرات ندارید، به همین راحتی تسلیم می شوید!
[ترجمه ترگمان] تو هیچ ستون فقرات نداری که به این راحتی تسلیم شی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو هیچ ستون فقرات نداری که به این راحتی تسلیم شی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید