• : تعریف: the thick cord of nerve tissue that extends through the inner canal of the spinal column from the base of the brain to the end of the spine of any vertebrate animal.
جمله های نمونه
1. The vertebral column surrounds and protects the spinal cord.
[ترجمه ش.] ستون فقرات اطراف نخاع را احاطه و از آن محافظت می کند.
|
[ترجمه گوگل]ستون مهره ها طناب نخاعی را احاطه کرده و از آن محافظت می کند [ترجمه ترگمان]ستون فقرات از نخاع محافظت می کند و از آن محافظت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. If sophisticated reflexes can be mediated by the spinal cord, what is the purpose of the brain?
[ترجمه گوگل]اگر رفلکس های پیچیده را بتوان با واسطه نخاع انجام داد، هدف مغز چیست؟ [ترجمه ترگمان]اگر واکنش های پیچیده را می توان با طناب نخاعی انجام داد، هدف از مغز چیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. With spinal cord injuries, recovery can be prolonged.
[ترجمه گوگل]با آسیب های نخاعی، بهبودی می تواند طولانی شود [ترجمه ترگمان]با آسیب طناب نخاعی، بهبودی می تواند طولانی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His spinal cord was severed, and he became a paraplegic.
[ترجمه گوگل]نخاعش قطع شد و فلج شد [ترجمه ترگمان]سیم ستون فقراتش جدا شده و فلج شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But Peter's back was broken and his spinal cord damaged.
[ترجمه گوگل]اما کمر پیتر شکسته و نخاعش آسیب دیده است [ترجمه ترگمان]اما پشت سر پیتر شکسته بود و ستون فقراتش آسیب دیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Invasion of the spinal cord causes paralysis of the arms and legs or of the trunk.
[ترجمه گوگل]حمله به نخاع باعث فلج بازوها و پاها یا تنه می شود [ترجمه ترگمان]تجاوز به نخاع موجب فلج شدن بازوها و پاها و یا تنه درخت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Or worse: a disk slipped, or the spinal cord snapped?
[ترجمه گوگل]یا بدتر: دیسک لیز خورد یا نخاع شکست؟ [ترجمه ترگمان]یا بدتر: دیسک لیز خورد یا ستون فقرات شکسته شد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In the same way, nerve cells in the spinal cord show activity whenever a particular movement is made by the arm.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، سلول های عصبی در نخاع هر زمان که حرکت خاصی توسط بازو انجام شود، فعالیت نشان می دهند [ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، سلول های عصبی در نخاع هر زمان که یک حرکت خاص توسط بازو انجام می شود، فعالیت را نشان می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. That requires a spinal cord to produce a different spatiotemporal pattern of commands to all those muscles.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم یک نخاع است تا الگوی متفاوتی از دستورات فضایی و زمانی را به همه آن عضلات تولید کند [ترجمه ترگمان]این کار به یک طناب نخاعی نیاز دارد تا الگوی متفاوتی از فرمان ها را برای تمام این ماهیچه ها تولید کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Like the skin comparison neurons in the spinal cord, the center may be excitatory and the surround inhibitory.
[ترجمه گوگل]مانند نورون های مقایسه پوست در نخاع، مرکز ممکن است تحریک کننده و اطراف آن مهار کننده باشد [ترجمه ترگمان]همانند نورون های مقایسه پوست در نخاع، ممکن است این مرکز excitatory و بازدارنده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Indeed, all of the brain and spinal cord.
[ترجمه گوگل]در واقع، تمام مغز و نخاع [ترجمه ترگمان]در واقع همه مغز و نخاع [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Subacute combined degeneration of the spinal cord due to vitamin B12 deficiency is a treatable condition manifesting sensory ataxia.
[ترجمه گوگل]دژنراسیون ترکیبی تحت حاد نخاع به دلیل کمبود ویتامین B12 یک بیماری قابل درمان است که آتاکسی حسی را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]نقص ترکیبی طناب نخاعی به دلیل کمبود ویتامین ب ۱۲ یک شرط قابل درمان است که فاقد وضعیت حسی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A bullet pierced his spinal cord.
[ترجمه گوگل]گلوله ای نخاعش را سوراخ کرد [ترجمه ترگمان] یه گلوله سیم ستون فقراتش رو سوراخ کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The spinal cord lesions in our patient, demonstrated by MRI, may not have been the cause of his diplegia.
[ترجمه گوگل]ضایعات نخاعی در بیمار ما که توسط MRI نشان داده شده است، ممکن است دلیل دوپلژی او نبوده باشد [ترجمه ترگمان]آسیب طناب نخاعی در بیمار ما، که توسط ام آی ام اثبات شده است، ممکن است علت بیماری وی نبوده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مغز حرام (اسم)
pith, medulla, spinal cord
مغز تیره (اسم)
pith, spinal cord
نخاع (اسم)
spinal cord
مجرای ستون فقرات (اسم)
spinal cord
نخاع شوکی (اسم)
spinal cord
انگلیسی به انگلیسی
• thread of nervous tissue running through the backbone; foundation, central part your spinal cord is a bundle of nerves inside your spine which connects your brain to nerves in all parts of your body.
پیشنهاد کاربران
طناب نخاعی ( اسم ) : بخشی از دستگاه عصبی مرکزی، که از پیاز مغز تا رشته انتهایی، در کانال مهره ای ستون فقرات امتداد دارد.