1. he spilled some of the things i had told him
برخی از چیزهایی را که به او گفته بودم افشا کرد.
2. light spilled out through the windows
نور از پنجره ها به خارج پراکنده می شد.
3. she spilled the milk on the floor
شیر را روی کف اتاق ریخت.
4. the crowd spilled over into the square
جمعیت ریختند توی میدان.
5. the donkey spilled everyone who tried to ride him
آن الاغ هر کسی را که می خواست سوارش شود به زیر می انداخت.
6. the motorcycle skidded and spilled the driver in the dust
موتورسیکلت لیز خورد و راننده را به خاک افکند.
7. the cotton sponged up the spilled milk
پنبه شیر ریخته شده را جذب کرد.
8. some cotton can soak up the spilled water
قدری پنبه می تواند آب ریخته شده را جذب کند.
9. the string snapped and the pearls spilled on the sidewalk
ریسمان پاره شد و مرواریدها ریخت روی پیاده رو.
10. he dropped the sack and the sugar spilled all over the ground
کیسه را انداخت و شکرها روی زمین پخش شد.
11. he who escapes will have his blood spilled
هر کسی فرار کند خونش ریخته خواهد شد.
12. use a paper towel to soak up the spilled oil
برای جذب روغن ریخته شده یک حوله ی کاغذی به کار ببر.