spill over into

پیشنهاد کاربران

انجامیدن به، منتهی شدن به، منجر شدن به
His emotions spilled over after his big win.
او بعد از بردن مسابقه غرق در احساسات شد.
منتقل شدن
مثال:can spill over into relationship functioning
میتواند به عملکرد روابط نیز منتقل شود
تسری یافتن
سرایت میکند به

بپرس