spile

/spaɪl//spaɪl/

معنی: گل میخ، میخ چوبی، میخچه، توپی، سوراخ گیر، با میخ چوبی مسدود کردن، بستن
معانی دیگر: (برای گرفتن سوراخ یا مجرای بشکه) توپی، (قیف یا لوله که برای گرفتن شیره ی درخت افرا به تنه ی آن فرو می کنند) شیره گیر، شهدگیر، شیره گیرفروکردن (به درخت)، (تیر چوبی که در زمین فرو می کنند که روی آن بنایی بشود مثلا در زمین های سست) تیرپایه، تیربنیاد، نگهدار، با تیر محکم کردن یا پایه سازی کردن، می چوبی، گل می، با می  چوبی مسدودکردن، سورا  گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wooden peg or plug, esp. one used as a spigot in a barrel.
مشابه: tap

(2) تعریف: a tap or spout driven into a sugar maple through which the sap is drawn off.
مشابه: tap

(3) تعریف: a heavy wooden stake or timber driven upright into the ground, used esp. in foundations.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spiles, spiling, spiled
• : تعریف: to plug up, tap into, or support with a spile.
مشابه: plug

جمله های نمونه

1. A small wooden peg called a spile is knocked into the soft core of the shive.
[ترجمه گوگل]یک میخ چوبی کوچک به نام اسپیل به هسته نرم شیو کوبیده می شود
[ترجمه ترگمان]یک میخ چوبی کوچک به نام a به قسمت نرم of اصابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When fermentation starts to slow down, a hard spile is used to control the escape of the gas.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تخمیر شروع به کند شدن می کند، از یک اسپیل سخت برای کنترل خروج گاز استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی تخمیر شروع به کند شدن می کند، برای کنترل فرار گاز به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Spare the rod and spile the child, as the Good Book says.
[ترجمه گوگل]همانطور که کتاب نیک می گوید میله را رها کنید و کودک را بریزید
[ترجمه ترگمان]به قول کتاب خوب، بچه را نفله کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ligni, spile and callose accumulated significantly in cells of cortex after treatment with BTH or Harpin.
[ترجمه گوگل]لیگنی، اسپیل و کالوز به طور قابل توجهی در سلول های قشر پس از درمان با BTH یا هارپین تجمع یافتند
[ترجمه ترگمان]Ligni، spile و callose پس از درمان با BTH یا Harpin به طور قابل توجهی در سلول های قشر مخ جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spile water on me. it made me very angry.
[ترجمه گوگل]روی من آب ریخت خیلی عصبانیم کرد
[ترجمه ترگمان]به من آب زد منو خیلی عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After gall-stone operation spile, stone was not taken clean, what method can take stone clean? Can you take medicine eliminate?
[ترجمه گوگل]پس از اسپیل عملیات سنگ صفرا، سنگ تمیز گرفته نشد، با چه روشی می توان سنگ را تمیز کرد؟ آیا می توانید دارو مصرف کنید؟
[ترجمه ترگمان]بعد از یک عملیات سنگی به زور، سنگ تمیز شد، کدام روش می تواند سنگ را تمیز کند؟ می توانید دارو را حذف کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A week passed, the wild man told the villagers to settle a spile near the food.
[ترجمه گوگل]یک هفته گذشت، مرد وحشی به روستاییان گفت که در نزدیکی غذا انباشته کنند
[ترجمه ترگمان]یک هفته گذشت، مرد وحشی به روستاییان دستور داد تا جلوی غذا را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The agastache rugosa with abundant nutrition and special fragrance has great value in medicine, eating, spile etc.
[ترجمه گوگل]آگاستاش روگوزا با مواد مغذی فراوان و رایحه‌ای خاص ارزش زیادی در پزشکی، خوردن، اسپل و غیره دارد
[ترجمه ترگمان]The rugosa با تغذیه فراوان و رایحه خاص، ارزش زیادی در پزشکی، خوردن، spile و غیره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Have a story additionally 100SenileSepticemia, 34% by pyelonephritis be caused by, among them only 7 roads having make water stimulate a symptom, spile of 8 roads having make water history.
[ترجمه گوگل]یک داستان علاوه بر 100SenileSepticemia، 34٪ توسط پیلونفریت ناشی می شود، در میان آنها تنها 7 جاده که آب را یک علامت تحریک می کند، سیل 8 جاده دارای تاریخچه آب است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این یک داستان بیش از ۱۰۰ SenileSepticemia، ۳۴ % به وسیله pyelonephritis ایجاد می شود که در بین آن ها تنها ۷ جاده باعث تحریک یک نشانه، spile ۸ جاده شده است که دارای سابقه آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گل میخ (اسم)
nail, stud, doornail, hobnail, spile

میخ چوبی (اسم)
stake, peg, spile, picket

میخچه (اسم)
pin, spile, picket

توپی (اسم)
plug, stopper, spile, spigot

سوراخ گیر (اسم)
plug, spile, spigot

با میخ چوبی مسدود کردن (فعل)
spile

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

پیشنهاد کاربران

بپرس