spiffy

/ˈspɪfi//ˈspɪfi/

معنی: با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز
معانی دیگر: (خودمانی) شیک و پیک، تر و تمیز، معرکه

جمله های نمونه

1. He was dressed in spiffy blue pinstripes and expensive black shoes and sported a peach-colored hanky in his front pocket.
[ترجمه گوگل]او با راه راه‌های آبی و کفش‌های مشکی گران‌قیمت پوشیده بود و در جیب جلویی‌اش یک هانکی هلویی رنگ داشت
[ترجمه ترگمان]لباس آبی رنگی پوشیده بود و کفش های کتانی گران قیمت در جیب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Plus, there are other spiffy reasons for the Council to approve the project:
[ترجمه گوگل]به علاوه، دلایل نادرست دیگری برای تصویب این پروژه توسط شورا وجود دارد:
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، دلایل دیگری نیز برای تصویب این پروژه وجود دارد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Eliminating the complex line, emphasizing the spiffy cutting and the ornate detail. keeping emotional design and rational attitude.
[ترجمه گوگل]از بین بردن خط پیچیده، تأکید بر برش ضخیم و جزئیات آراسته حفظ طراحی احساسی و نگرش منطقی
[ترجمه ترگمان]از بین بردن خط پیچیده، با تاکید بر برش spiffy و جزئیات پر نقش طراحی عاطفی و نگرش عقلانی را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now, it's a spiffy blue court with bleachers and glass backboards.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این یک دادگاه آبی تند با سفید کننده ها و تخته های شیشه ای است
[ترجمه ترگمان]حالا، این یک دادگاه آبی spiffy با صندلی ها و backboards شیشه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brief figuring style, neat and spiffy prints in and fashionable narrow design show your modish feelings.
[ترجمه گوگل]استایل کوتاه، چاپ‌های شیک و شیک و طراحی باریک شیک، احساسات شیک شما را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]روش محاسبه مختصر، نقاشی های تمیز و spiffy در طراحی باریک و مد روز، احساسات modish را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Air Force One is one spiffy ride, Obama says.
[ترجمه گوگل]اوباما می‌گوید ایر فورس وان یک سواری گیج‌کننده است
[ترجمه ترگمان]اوباما می گوید که نیروی هوایی یکی از ride دوچرخه سواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can make your own spiffy pots out of black-and-white newspaper.
[ترجمه گوگل]شما می توانید گلدان های تند خود را از روزنامه سیاه و سفید درست کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید ظروف spiffy خود را از یک روزنامه سیاه و سفید بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maybe you typed it into that spiffy new productivity app only to have it buried in other screens.
[ترجمه گوگل]شاید آن را در آن برنامه بهره وری جدید تایپ کرده باشید تا در صفحه های دیگر دفن شود
[ترجمه ترگمان]شاید آن را تایپ کرده بودید که یک برنامه بهره وری جدید را فقط برای اینکه آن را در صفحات دیگر دفن کنند تایپ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Brief figuring style, neat and spiffy prints in front, and fashionable narrow design show your modish feelings.
[ترجمه گوگل]استایل مختصر، طرح‌های شیک و شیک جلو، و طراحی شیک باریک، احساسات شیک شما را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]یک روش محاسبه مختصر، نقاشی های تمیز و تمیز در جلو، و طراحی محدود مد روز، احساسات modish را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The spiffy thing is to hit the sack at once.
[ترجمه گوگل]چیز بد این است که یکباره به گونی ضربه بزنی
[ترجمه ترگمان]مساله مهم اینه که یه بار به این کیسه ضربه بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You look spiffy in your new outfit.
[ترجمه گوگل]شما در لباس جدیدتان تند به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] توی لباس جدیدت خیلی خوشگل شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You're sure spiffy in your new dress.
[ترجمه گوگل]شما مطمئناً در لباس جدید خود تیپ هستید
[ترجمه ترگمان]مطمئنی که لباس جدید پوشیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The grunts out in the jungle thought we were always spiffy and clean, but they were sadly mistaken.
[ترجمه گوگل]غرغرهای جنگلی فکر می کردند که ما همیشه تند و تمیز هستیم، اما آنها متأسفانه در اشتباه بودند
[ترجمه ترگمان]صدای خر خر در جنگل می گفت که ما همیشه spiffy و پاکیزه بودیم، اما متاسفانه اشتباه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I tried to avoid my usual error of making the head too large and went too far in the other direction, although the lankiness does look kind of spiffy.
[ترجمه گوگل]سعی کردم از اشتباه همیشگی خود که سر را خیلی بزرگ می‌کردم اجتناب کنم و در جهت دیگر خیلی دور رفتم، هرچند که درازی به‌نظر می‌رسد یک جورهایی تند به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]سعی کردم اشتباه همیشگی خود را نادیده بگیرم و از آن طرف دیگر به طرف دیگر رفتم، هرچند که lankiness به نظر یک جور spiffy می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

خوش منظر (صفت)
handsome, beautiful, spiffy, comely, scenic, seemly, good-looking

تمیز (صفت)
clean, pure, spiffy, neat, tidy, dapper, prim, dinky

انگلیسی به انگلیسی

• well-dressed, elegant, smart; cool (informal)

پیشنهاد کاربران

مثال؛
You’re looking spiffy in that suit. Very sharp.
A person might say, “I just got my car detailed and it looks spiffy. It’s like new again. ”
In a discussion about personal grooming, someone might say, “I love using this new skincare product. It keeps my skin looking spiffy. ”
شیک و مرتب
You look spiffy
شیک و مرتب به نظر می رسی
( عامیانه )
بسیار عالی، شیک، عالی، جذاب ( sth, sb ) .
مثال:
This is a real spiffy place you’ve got here, Sam
خوش تیپ، خوش لباس،
spiffy. Something or someone spiffy is fancy or dressed up, like the spiffy red velvet tuxedo you're wearing to your cousin's wedding. If you're looking for an informal way to compliment someone's outfit, spiffy is the word you need.

بپرس