زیرنظرگرفتن
پاییدن
پاییدن
پاییدن
مظنون شدن به کسی
شناسایی کردن و تشخیص دادن
مراقبت بودن
دیدن جاسوسی
گذشته spy
جاسوسی کرد، شناسایی کرد
جاسوسی کرد، شناسایی کرد
تشخیص دادن و متوجه شدن
مظنون شدن
تشخیص دادان
دیدن
دیدن
جاسوسی . .
شناسایی
تشخیص
شناسایی
تشخیص
رصد کردن
تحت نظر بودن
متوجه شدن
شناسایی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)