spicily

جمله های نمونه

1. I only then knew she cannot eat spicily, but she actually must go all out eating.
[ترجمه گوگل]فقط در آن زمان فهمیدم که او نمی تواند تند غذا بخورد، اما در واقع باید تمام غذا بخورد
[ترجمه ترگمان]من فقط می دانستم که او نمی تواند spicily بخورد، اما در واقع باید همه چیز را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I must assault it spicily Lincoln felt the hard life of slaves when he went to New Orleans for the first time .
[ترجمه گوگل]من باید به آن حمله کنم، لینکلن وقتی برای اولین بار به نیواورلئان رفت، زندگی سخت بردگان را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]من باید به آن حمله کنم، وقتی که او برای اولین بار به نیواورلئان آمد، زندگی سختی را احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soup was spicily flavored.
[ترجمه گوگل]سوپ طعم تند داشت
[ترجمه ترگمان]این سوپ با طعم spicily بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Attend ante sign in whole industry, probable you can be done weller, sleep more spicily .
[ترجمه گوگل]در کل صنعت در علامت اولیه شرکت کنید، احتمالاً می توانید بهتر کار کنید، تندتر بخوابید
[ترجمه ترگمان]در تمام این صنعت با علامت Ante کار کنید، به احتمال زیاد می توانید به راحتی کار کنید، بیشتر بخوابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Culture grade of the home also is conveyed alcohol is spicily grumous.
[ترجمه گوگل]درجه فرهنگ از خانه نیز الکل منتقل می شود تندی است
[ترجمه ترگمان]در بخش فرهنگ خانه نیز الکل انتقال داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We can check through very simple method, in same the place that you sleep very spicily sleeps .
[ترجمه گوگل]ما می توانیم از طریق روش بسیار ساده بررسی کنیم، در همان مکانی که شما می خوابید بسیار تند می خوابد
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم از طریق یک روش بسیار ساده، در همان مکانی که به خواب عمیقی فرو می روید، کنترل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Harmonious here dominant is worn everything, be being mixed spicily seldom appear caustically.
[ترجمه گوگل]هماهنگ در اینجا غالب است همه چیز پوشیده شده است، مخلوط شدن تند به ندرت تند ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که در اینجا غالب است، همه چیز را پوشیده و به ندرت با هم مخلوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am intoxicated in clinking happiness, I give out deep feeling suddenly: This pig tongue is fried really spicily!
[ترجمه گوگل]سرمست از شادی صدای جیر جیر هستم، ناگهان احساس عمیقی می کنم: این زبان خوک واقعاً تند سرخ شده است!
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس عمیقی به من دست داد که ناگهان احساس کردم: این زبان خوک سرخ شده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a spicy manner, with spices; piquantly, with zest; in a lively manner

پیشنهاد کاربران