/ˈsfɪŋksˌlaɪk/
سفینکس لایک
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
رمزآلود / مرموز / غیرقابل درک / بی احساس
در زبان محاوره ای:
یه جوریه که آدم نمی فهمه چی تو سرشه، خیلی مرموزه، انگار سنگه، هیچی ازش درنمیاد
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – استعاری ) :
توصیف کسی که رفتارش رمزآلود، بی احساس، یا غیرقابل فهمه—انگار هیچ کس نمی تونه بفهمه چی فکر می کنه
مثال: She gave him a sphinxlike smile and said nothing.
یه لبخند مرموز زد و هیچی نگفت.
2. ( ادبی – تصویری ) :
برای ایجاد حس رمزآلود، سکوت سنگین، یا حضور تأثیرگذار و غیرقابل نفوذ
مثال: His sphinxlike demeanor made everyone uneasy.
رفتار مرموز و سنگی اش همه رو معذب کرده بود.
3. ( فرهنگی – نمادین ) :
اشاره به ویژگی های اسطوره ای یا نمادین ابوالهول ( Sphinx ) مثل سکوت، رمز، و نگاه نافذ
مثال: The leader remained sphinxlike during the negotiations.
رهبر در طول مذاکرات کاملاً مرموز و بی حرف باقی موند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
enigmatic – mysterious – inscrutable – unreadable – impassive – cryptic – stoic
سفینکس لایک
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
رمزآلود / مرموز / غیرقابل درک / بی احساس
در زبان محاوره ای:
یه جوریه که آدم نمی فهمه چی تو سرشه، خیلی مرموزه، انگار سنگه، هیچی ازش درنمیاد
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – استعاری ) :
توصیف کسی که رفتارش رمزآلود، بی احساس، یا غیرقابل فهمه—انگار هیچ کس نمی تونه بفهمه چی فکر می کنه
مثال: She gave him a sphinxlike smile and said nothing.
یه لبخند مرموز زد و هیچی نگفت.
2. ( ادبی – تصویری ) :
برای ایجاد حس رمزآلود، سکوت سنگین، یا حضور تأثیرگذار و غیرقابل نفوذ
مثال: His sphinxlike demeanor made everyone uneasy.
رفتار مرموز و سنگی اش همه رو معذب کرده بود.
3. ( فرهنگی – نمادین ) :
اشاره به ویژگی های اسطوره ای یا نمادین ابوالهول ( Sphinx ) مثل سکوت، رمز، و نگاه نافذ
مثال: The leader remained sphinxlike during the negotiations.
رهبر در طول مذاکرات کاملاً مرموز و بی حرف باقی موند.
________________________________________
🔸 مترادف ها: