sphincter

/ˈsfɪŋktər//ˈsfɪŋktə/

معنی: عضله اسطه، ماهیچه باسطه، چلانه، چلانگر
معانی دیگر: (کالبدشناسی) بنداره، عضله ی تنگ کننده، (عضله) همکش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: sphincteral (adj.)
• : تعریف: a circular band of muscle that surrounds a body opening or passage and can constrict or close it.

جمله های نمونه

1. The threshold of phasic sphincter contraction reverted to normal in the three patients with abnormal values.
[ترجمه گوگل]آستانه انقباض اسفنکتر فازیک در سه بیمار با مقادیر غیر طبیعی به حالت عادی بازگشت
[ترجمه ترگمان]آستانه ادغام sphincter sphincter به حالت عادی در سه بیمار با مقادیر غیر عادی برگشت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Reality began to slide away outside, and a sphincter of darkness drew tight around the windows.
[ترجمه گوگل]واقعیت شروع به لغزش از بیرون کرد و اسفنکتر تاریکی به شدت دور پنجره ها کشیده شد
[ترجمه ترگمان]واقعیت از بیرون شروع به بیرون رفتن کرد و تاریکی از تاریکی اطراف پنجره ها را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No grouping had basal upper oesophageal sphincter pressure that differed significantly from any other.
[ترجمه گوگل]هیچ گروهی دارای فشار اسفنکتر فوقانی مری پایه بود که به طور قابل توجهی با گروه های دیگر متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]هیچ grouping فشار sphincter بالایی بالایی نداشت که به طور قابل توجهی متفاوت از هر گروه دیگری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Excitatory effects of somatostatin or octreotide on the sphincter of Oddi may impair biliary and pancreatic duct outflow.
[ترجمه گوگل]اثرات تحریکی سوماتوستاتین یا اکتروتید بر اسفنکتر Oddi ممکن است خروج مجرای صفراوی و پانکراس را مختل کند
[ترجمه ترگمان]اثرات Excitatory somatostatin یا octreotide بر روی sphincter of ممکن است biliary و outflow مجاری تنفسی را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He crumpled to the deck, his sphincter muscle giving out.
[ترجمه گوگل]او روی عرشه مچاله شد و عضله اسفنکترش بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]روی عرشه مچاله شده بود و عضله his از بدنش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No significant differences in sphincter pressure were noted.
[ترجمه گوگل]تفاوت معنی داری در فشار اسفنکتر مشاهده نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ تفاوت قابل توجهی در فشار sphincter مشاهده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The lower oesophageal sphincter pressure was measured as the difference between the sleeve pressure and the fundic pressure.
[ترجمه گوگل]فشار اسفنکتر تحتانی مری به عنوان اختلاف فشار آستین و فشار فوندیک اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]فشار sphincter کم تر به عنوان تفاوت بین فشار آستین و فشار fundic اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Identify each severed end of the external anal sphincter capsule, and grasp each end with an Allis clamp.
[ترجمه گوگل]هر انتهای بریده شده کپسول اسفنکتر خارجی مقعد را شناسایی کنید و هر انتهای آن را با یک گیره آلیس بگیرید
[ترجمه ترگمان]هر یک از بخش های جدا شده از کپسول anal خارجی را شناسایی کرده، و هر انتهای آن را با گیره Allis مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lower esophageal sphincter pressure decreased significantly.
[ترجمه گوگل]فشار اسفنکتر تحتانی مری به طور قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]فشار sphincter کم تر به میزان قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The striated sphincter contains fatigue - resistant, slow - twitch fibers that are responsible for passive urinary control.
[ترجمه گوگل]اسفنکتر مخطط حاوی فیبرهای مقاوم در برابر خستگی و کند انقباض است که مسئول کنترل غیرفعال ادرار هستند
[ترجمه ترگمان]striated sphincter دارای فیبرهای عصبی مقاوم در برابر خستگی است که مسئول کنترل ادرار غیرفعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The end of the respiratory bronchiole has a sphincter.
[ترجمه گوگل]انتهای برونشیول تنفسی دارای اسفنکتر است
[ترجمه ترگمان]پایان تنفس تنفسی a دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective Using vectorial manometry to assess the anal sphincter function after surgical correction of Hirschsprung's disease.
[ترجمه گوگل]هدف: استفاده از مانومتری برداری برای ارزیابی عملکرد اسفنکتر مقعد پس از اصلاح جراحی بیماری هیرشپرونگ
[ترجمه ترگمان]هدف از vectorial manometry برای ارزیابی تابع anal بعد از اصلاح جراحی of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tobacco : Tobacco prevents the oesophageal sphincter from working properly, reduces the rate at which the stomach empties and increases stomach acid production.
[ترجمه گوگل]تنباکو: تنباکو از عملکرد صحیح اسفنکتر مری جلوگیری می کند، سرعت تخلیه معده را کاهش می دهد و تولید اسید معده را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]تنباکو: تنباکو مانع از کار درست کار می شود و میزان تولید اسید را کاهش می دهد و تولید اسید معده را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To explore the effects of hemirachischisis on the sphincter function and the Clinicalsignificance of external urethral sphincter EMG in neurogenic bladder.
[ترجمه گوگل]برای بررسی اثرات همیراکیشیزیس بر عملکرد اسفنکتر و اهمیت بالینی EMG اسفنکتر خارجی مجرای ادرار در مثانه نوروژنیک
[ترجمه ترگمان]برای بررسی اثرات of در تابع sphincter و Clinicalsignificance of خارجی EMG در مثانه neurogenic استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These relaxations are a more likely explanation for oesophagopharyngeal reflux than defective basal upper oesophageal sphincter tone.
[ترجمه گوگل]این آرام‌سازی‌ها توضیح محتمل‌تری برای ریفلاکس مری و حلقی نسبت به تون اسفنکتر فوقانی پایه مری معیوب هستند
[ترجمه ترگمان]این relaxations به احتمال زیاد توضیح بیشتری برای برگشت oesophagopharyngeal از basal ناقص عضلات فوقانی بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضله اسطه (اسم)
sphincter

ماهیچه باسطه (اسم)
sphincter

چلانه (اسم)
sphincter

چلانگر (اسم)
sphincter

تخصصی

[علوم دامی] اسفنکتر، دریچه ؛ بافت ماهیچه ای، معمولاً صاف، که پیرامون سوراخهای بدن را می پوشانند .

انگلیسی به انگلیسی

• ring-shaped muscle whose function is to constrict or close the body opening or passage which it surrounds

پیشنهاد کاربران

دریچه هایی که بصورت عضلات حلقوی در قسمتهای مختلف بدن که در مرز بین دو قسمت یا در محل خروجی یا ورودی اندامی وجود دارند. مانند اسفنگتر مقعدی، اسفنگتر کاردیا ( محل اتصال مری به معده ) یا اسفنگتر پیلور ( محل اتصال معده به روده باریک
بندازه:مثل بندازه پیلور در انتهای معده
sphincter ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: بَنداره
تعریف: ماهیچۀ حلقوی‏شکل گرداگرد یک دهانه که با انقباض خود سبب بسته یا تنگ شدن آن می‏شود

بپرس