spendthrift

/ˈspendˌθrɪft//ˈspendθrɪft/

معنی: خراج، متلف، دست و دل باز، ولخرج، مسرف، تلف کار، مسرف، دست و دل باز
معانی دیگر: آدم ولخرج، هدر دهنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is extravagant or wasteful with money; squanderer.
مترادف: prodigal, profligate, squanderer
متضاد: miser, penny pincher

- He never has enough money, not because his salary is low, but because he is a spendthrift.
[ترجمه Dark moon] او هیچگاهی پول کافی نداشته ، نه بخاطر حقوق کم بلکه بخاطر ولخرجی هایش
|
[ترجمه گوگل] او هرگز به اندازه کافی پول ندارد، نه به این دلیل که حقوقش کم است، بلکه به این دلیل که ولخرجی است
[ترجمه ترگمان] او هرگز پول کافی ندارد، نه به این خاطر که حقوقش کم است، بلکه بخاطر ولخرجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: wasteful or extravagant with money.
مترادف: extravagant, prodigal, profligate, wasteful
متضاد: economical, frugal
مشابه: dissolute, generous, improvident, lavish, openhanded, thriftless

جمله های نمونه

1. His great plan did little to curb the spendthrift state.
[ترجمه گوگل]طرح بزرگ او کمک چندانی به مهار دولت ولخرج نکرد
[ترجمه ترگمان]برنامه بزرگ او برای محدود کردن دولت spendthrift کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Certainly not for a wasteful spendthrift, who preyed upon a gullible old woman!
[ترجمه گوگل]مطمئناً نه برای یک ولخرجی که یک پیرزن ساده لوح را شکار می کند!
[ترجمه ترگمان]مسلما نه به خاطر یک آدم احمق که یک پیرزن ساده لوح را شکار می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pedro hated his son when he was a spendthrift, and loves him when he is not.
[ترجمه گوگل]پدرو زمانی که پسرش ولخرج بود از او متنفر بود و وقتی که نیست او را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی که از پسرش متنفر بود، پدرو از پسرش بدش می آمد و هر وقت او را دوست می داشت، او را دوست می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His greatest patron was a spendthrift young king who built too many castles and may have been nuts.
[ترجمه گوگل]بزرگ‌ترین حامی او یک پادشاه جوان ولخرج بود که قلعه‌های زیادی ساخت و احتمالاً دیوانه بود
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین حامی او یک پادشاه جوان spendthrift بود که کاخ های زیادی ساخت و ممکن است دیوانه شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was by no means a spendthrift, but somehow all the money disappeared anyway.
[ترجمه گوگل]او به هیچ وجه ولخرجی نبود، اما به هر حال تمام پول ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]او به هیچ وجه a نبود، اما به هر حال همه پول ها به هر حال ناپدید شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I remember him as a charming but irresponsible spendthrift.
[ترجمه گوگل]من از او به عنوان یک ولخرجی جذاب اما غیرمسئول یاد می کنم
[ترجمه ترگمان]من او را به عنوان یک مرد جذاب ولی بی مسیولیت به یاد می آورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A spendthrift with a regular, secure income is an object of desire among bankers.
[ترجمه گوگل]ولخرجی با درآمد منظم و مطمئن یکی از موضوعات مورد علاقه بانکداران است
[ترجمه ترگمان]ولخرجی با درآمد مرتب و مطمئن یک موضوع میل در میان بانکداران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My mother warned me about marrying a spendthrift.
[ترجمه گوگل]مادرم به من در مورد ازدواج با آدم ولخرجی هشدار داد
[ترجمه ترگمان]مادرم در مورد ازدواج به من هشدار داده بود که با یک آدم احمق ازدواج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spendthrift governments were forced to cut back.
[ترجمه گوگل]دولت های صرفه جویی مجبور به کاهش هزینه شدند
[ترجمه ترگمان]حکومت های Spendthrift مجبور شدند عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The spendthrift son had once again pulled a fast one on his tight - fisted father.
[ترجمه گوگل]پسر ولخرج یک بار دیگر پسری تند را روی پدر محکم و مشت کرده اش کشیده بود
[ترجمه ترگمان]پسر احمق یک بار دیگر پدر fisted را به سرعت بیرون کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nobody corrects a spendthrift for consuming his substance in taverns.
[ترجمه گوگل]هیچ کس ولخرجی را به خاطر مصرف موادش در میخانه ها اصلاح نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس a را برای مصرف مواد خود در taverns اصلاح نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had always been a kind of spendthrift.
[ترجمه گوگل]من همیشه یک جور ولخرج بودم
[ترجمه ترگمان]من همیشه یک نوع اسراف و پوچ بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He disowned his spendthrift son.
[ترجمه گوگل]او پسر ولخرج خود را انکار کرد
[ترجمه ترگمان]او پسر spendthrift را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nature is a spendthrift.
[ترجمه گوگل]طبیعت ولخرجی است
[ترجمه ترگمان]طبیعت spendthrift است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Walsh was accused of everything from being a partisan zealot to an incompetent spendthrift.
[ترجمه گوگل]والش متهم به همه چیز بود، از یک متعصب حزبی گرفته تا یک ولخرجی نالایق
[ترجمه ترگمان]والش به همه چیز متهم شده بود که این آدم متعصبی متعصب تا یک آدم spendthrift نالایق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خراج (اسم)
abscess, tribute, tax, levy, anthrax, spendthrift, toll, high-roller, spend-all

متلف (اسم)
spendthrift, dissipater, prodigal, squanderer, wastrel

دست و دل باز (اسم)
spendthrift, scattergood

ولخرج (اسم)
spendthrift, profligate, prodigal, scattergood

مسرف (اسم)
spendthrift, prodigal, scattergood

تلف کار (اسم)
spendthrift, scattergood

مسرف (صفت)
spendthrift, prodigal

دست و دل باز (صفت)
spendthrift, free-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• one who wastes money, big spender, one who disburses money or possessions extravagantly
a spendthrift is a person who spends money in a wasteful or extravagant way.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who spends money extravagantly or wastefully 💸
🔍 مترادف: Prodigal
✅ مثال: Despite his large income, he was a notorious spendthrift, always living beyond his means.
آدم پول حرام کن
someone who spends a lot of money in a way that wastes it
باد بدست، مسرف، ولخرج، آن که پول خود را بیهوده خرج می کند.
Max was a spendthrift and a heavy gambler.
I'm not a spendthrift, although sometimes if I see something on sale, I'll get three because it's a good deal.
...
[مشاهده متن کامل]

His spending habits caused many critics to brand him a spendthrift.
They were not stingy but they were not spendthrifts.
Free access to additional borrowings can prove a disaster for spendthrifts.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/spendthrift
noun
[count] : a person who spends money in a careless or wasteful way
spendthrift
adjective
◀️ their spendthrift way of life
ولخرج - بی ملاحظه در دخل و خرج
لارج ، ولخرج
بریز و به پاش کردن

بپرس