spending money

/ˈspendɪŋˈməni//ˈspendɪŋˈmʌni/

معنی: خرجی
معانی دیگر: پول توجیبی، پول دستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: cash for small personal expenses.

جمله های نمونه

1. Spending money is as easy as shitting, while earning money is as hard as eating shit.
[ترجمه گوگل]خرج کردن پول به آسانی چرت زدن است، در حالی که پول درآوردن به سختی چرند خوردن است
[ترجمه ترگمان]خرج کردن به اندازه shitting آسان است، در حالی که درآمد کسب درآمد به اندازه خوردن ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jo will use her winnings as spending money on her holiday to the Costa Brava.
[ترجمه گوگل]جو از بردهای خود به عنوان خرج کردن پول در تعطیلات خود در کاستا براوا استفاده خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]\"جو\" از برده ای خودش برای صرف پول در تعطیلات خود به \"کاستا Brava\" (Costa Brava)استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Advertisements are designed to entice people into spending money / to spend money.
[ترجمه گوگل]تبلیغات برای ترغیب مردم به خرج کردن / خرج کردن پول طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات برای جذب مردم به صرف پول \/ صرف پول طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Danny's been spending money like it's going out of fashion .
[ترجمه گوگل]دنی داره پول خرج میکنه انگار داره از مد افتاده
[ترجمه ترگمان]دنی طوری پول خرج کرده که انگار از مد افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The girls earned spending money by waiting at table in the school dining rooms.
[ترجمه گوگل]دختران با ایستادن پشت میز در اتاق های غذاخوری مدرسه پول خرج می کردند
[ترجمه ترگمان]دخترها با صبر کردن در اتاق ناهار مدرسه پول خرج می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Act specifically prohibits any council from spending money for political purposes.
[ترجمه گوگل]این قانون به طور خاص هر شورا را از خرج کردن پول برای اهداف سیاسی منع می کند
[ترجمه ترگمان]این قانون به طور خاص هر شورایی را از خرج کردن پول برای اهداف سیاسی منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's rather mean when it comes to spending money on the children.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به خرج کردن پول برای بچه ها می رسد، او نسبتاً بد اخلاق است
[ترجمه ترگمان]او تا حدودی به این معنا است که پول صرف کردن پول برای کودکان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They really do get pleasure from spending money on other people.
[ترجمه گوگل]آنها واقعاً از خرج کردن پول برای دیگران لذت می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعا از خرج کردن پول به دیگران لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He then started spending money in a big way.
[ترجمه گوگل]او سپس شروع به خرج کردن پول در یک راه بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]او سپس شروع به خرج کردن پول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some of the companies were spending money like water.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها مانند آب پول خرج می کردند
[ترجمه ترگمان]بعضی از شرکت ها پول را مثل آب خرج می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Walking to the office saves spending money on bus fares.
[ترجمه گوگل]پیاده روی تا دفتر باعث صرفه جویی در هزینه کرایه اتوبوس می شود
[ترجمه ترگمان]راه رفتن به دفتر باعث صرفه جویی در هزینه اتوبوس برای کرایه اتوبوس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The girls earn spending money by waiting at table in the school dining room.
[ترجمه گوگل]دختران با منتظر ماندن پشت میز در اتاق غذاخوری مدرسه پول خرج می کنند
[ترجمه ترگمان]دخترها در اتاق ناهار خوری، پول خرج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rita's spending money like there's no tomorrow.
[ترجمه گوگل]ریتا طوری پول خرج می کند که انگار فردایی نیست
[ترجمه ترگمان]ری تا پول خرج می کنه انگار فردایی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't know how much spending money to take on holiday.
[ترجمه گوگل]نمی‌دانم در تعطیلات چقدر باید پول خرج کنم
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چقدر پول خرج تحصیل در تعطیلات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرجی (اسم)
allowance, pocket money, spending money, subsistence allowance

انگلیسی به انگلیسی

• money used for expenses
spending money is money that you have or that you are given to spend on personal things for pleasure, for example when you are on holiday.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه )
پول خرجی، پول نقد.
پولی که پس از پرداخت صورت حساب ها و هزینه ها براتون باقی میمونه .
مثال:
I'm a little short of spending money at the present. Could I borrow ten dollars? I don't have any spending money either
پول تو جیبی
خرجی
=Pocket money
پول تو جیبی
ولخرجی
هزینه کردن پول

بپرس