spending


معنی: تحلیل رفتن قوا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the money spent by an individual or organization, or the manner in which it is spent.

- Government spending must be cut to avoid further debt.
[ترجمه یاس] دولت باید هزینه هارا کاهش دهد تا بدهی نداشته باشد
|
[ترجمه خانم x] هزینه ها و مخارج دولت باید کاهش بیابد تا از بدهی های بیشتری جلوگیری شود
|
[ترجمه خخ] هزینه های دولت باید کاهش یابد تا از بدهی های بیشتر جلوگیری شود
|
[ترجمه ح] برای جلوگیری از بدهی های بیشتر هزینۀ دولت باید کاهش یابد
|
[ترجمه گوگل] برای جلوگیری از بدهی بیشتر باید هزینه های دولت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان] هزینه های دولت باید برای اجتناب از بدهی بیشتر کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. spending on health care has been pared to the bone
بودجه ی مراقبت های بهداشتی را به بیشترین مقدار کاهش داده اند.

2. free spending bankrupted the company
ولخرجی باعث ورشکستگی شرکت شد.

3. free spending beggared the company
ولخرجی شرکت را از هستی ساقط کرد.

4. i stopped him from spending all his money
او را از خرج تمام پولش باز داشتم.

5. when it comes to spending his own money he is very tight
وقتی که باید از خودش پول خرج کند خیلی خسیس است.

6. an old sailor who is spending his sad retirement ashore
ملوان پیری که بازنشستگی غم انگیز خود را در خشکی می گذراند

7. the amount of money available for spending
مبلغ پول در دسترس برای خرج

8. they hoarded their money instead of spending it
آنان بجای خرج کردن،پول خود را می اندوختند.

9. to set a new record for government spending
هزینه ی دولت را به حد بی سابقه ای رساندن

10. Too much spending on rearmament would place an insupportable burden on the nation'sproductive capacity.
[ترجمه گوگل]هزینه های بیش از حد برای تسلیح مجدد، بار غیرقابل تحملی را بر ظرفیت تولید کشور وارد می کند
[ترجمه ترگمان]خرج کردن در rearmament غیرقابل تحمل بود و بار سنگینی را بر دوش ملت می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Spending a night in the house alone always gives me the willies.
[ترجمه گوگل]گذراندن یک شب در خانه به تنهایی همیشه به من می دهد
[ترجمه ترگمان]یک شب در خانه تنها به من حمله می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government says that local authority spending is excessive.
[ترجمه گوگل]دولت می گوید که هزینه های مقامات محلی بیش از حد است
[ترجمه ترگمان]دولت می گوید که هزینه های مقامات محلی بیش از حد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The peace dividend has not materialised despite military spending going down in most countries.
[ترجمه گوگل]با وجود کاهش هزینه های نظامی در بیشتر کشورها، سود صلح محقق نشد
[ترجمه ترگمان]این سود سهام علی رغم کاهش هزینه های نظامی در اغلب کشورها محقق نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jo will use her winnings as spending money on her holiday to the Costa Brava.
[ترجمه گوگل]جو از بردهای خود به عنوان خرج کردن پول در تعطیلات خود در کاستا براوا استفاده خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]\"جو\" از برده ای خودش برای صرف پول در تعطیلات خود به \"کاستا Brava\" (Costa Brava)استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Government are planning further cuts in public spending.
[ترجمه گوگل]دولت در حال برنامه ریزی برای کاهش بیشتر هزینه های عمومی است
[ترجمه ترگمان]دولت در حال برنامه ریزی برای کاهش بیشتر هزینه های عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحلیل رفتن قوا (اسم)
spending

انگلیسی به انگلیسی

• act of spending money, disbursement, expenditure
spending refers to the amount of money a government or other organization uses for buying or paying for things.

پیشنهاد کاربران

هزینه ، بودجه
مثلاً در عبارت R&D spending می توان آن را بودجه تحقیق و توسعه هم ترجمه نمود.
هزینه کردن
مثال: He needs to cut down on his spending.
او باید در هزینه های خود کاهش بدهد.
هزینه
این معمولا میشه هزینه ای که توسط یه ارگان دولتی خرج میشه
دو تا کلمه ی دیگه به معنی هزینه بگم
Expenditure
Expense
Noun - uncountable :
هزینه ( به خصوص پولی که از طرف دولت یا یک ارگان برای انجام کاری هزینه می شود. )
به عنوان مثال :
a plan to increase military spending
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/spending
spending یعنی گذراندن
مثلا ← people love spending time at rhe beach
مخارج ، هزینه
Defense spending
هزینه ( مخارج ) دفاعی
مخارج
این واژه به معنی دخل و خرج نیست! این واژه به معنی خرج کردنه!
معنی دخل و خرج میشه: Income and Expenses
استفاده از
گذراندن
سرمایه
هزینه کَرد
سرانه
خرج
مصرفی
سرمایه گذاری
بنا به جمله "سرمایه گذای" نیز معنی می دهد.
هزینه
خرج کردن، هزینه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس