spellbound

/ˈspelˌbɑːwnd//ˈspelbaʊnd/

معنی: مجذوب، مفتون، مسحور، افسون شده
معانی دیگر: گیج و گنگ، طلسم شده، افسون شده، طلسم کرده، طلسم شده، فریفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: held in fascinated attention, as if by a spell.
مترادف: bewitched, captivated, enthralled, fascinated, mesmerized
مشابه: captive, charmed, hypnotized, possessed, rapt, transported

جمله های نمونه

1. The children were spellbound by the circus performance.
[ترجمه گوگل]بچه ها از اجرای سیرک مجذوب شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مسحور اجرای سیرک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The children listened to the story spellbound.
[ترجمه گوگل]بچه ها با طلسم به داستان گوش دادند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مات و مبهوت به داستان گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crowd was held spellbound by her oratory.
[ترجمه گوگل]جمعیت توسط سخنرانی او طلسم شده بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت مسحور نمازخانه او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'King Lear' still holds audiences spellbound .
[ترجمه گوگل]"شاه لیر" هنوز مخاطبان را طلسم نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]شاه لیر هنوز حضار را مسحور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The kids watched and listened spellbound to the performance.
[ترجمه گوگل]بچه ها با طلسم اجرا را تماشا و گوش دادند
[ترجمه ترگمان]بچه ها تماشا می کردند و به اجر گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many people are spellbound by football.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم طلسم فوتبال هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم شیفته فوتبال شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His verbal pyrotechnics could hold an audience spellbound.
[ترجمه گوگل]حرکات کلامی او می تواند مخاطب را طلسم کند
[ترجمه ترگمان]pyrotechnics کلامی او می توانست حضار را مسحور خود نگاه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The acrobats held the audience spellbound.
[ترجمه گوگل]آکروبات ها حضار را طلسم کردند
[ترجمه ترگمان]آکروبات ها audience تماشاگران را مسحور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His audience had listened like children, spellbound by his words.
[ترجمه گوگل]مخاطبانش مثل بچه ها به حرف های او گوش داده بودند
[ترجمه ترگمان]حضار مثل بچه ها به سخنان او گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mark had adored his grandparents and would listen spellbound to their stories for hours on end.
[ترجمه گوگل]مارک پدربزرگ و مادربزرگش را می پرستید و ساعت ها متوالی با طلسم به داستان های آنها گوش می داد
[ترجمه ترگمان]مارک پدربزرگ و مادربزرگش را دوست داشت و برای ساعت ها به stories گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We must obey Fincara; we are spellbound.
[ترجمه گوگل]ما باید از فینکارا اطاعت کنیم ما طلسم شده ایم
[ترجمه ترگمان]باید از Fincara اطاعت کنیم، مبهوت شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children will be spellbound by the adventures of James.
[ترجمه گوگل]بچه ها با ماجراهای جیمز طلسم خواهند شد
[ترجمه ترگمان]کودکان شیفته ماجراهای جیمز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He held his audience spellbound.
[ترجمه گوگل]او مخاطبانش را طلسم نگه داشت
[ترجمه ترگمان]او حضار را مسحور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Millions of Japanese listened spellbound as they heard the Emperor speak in public for the first time.
[ترجمه گوگل]میلیون‌ها ژاپنی با شنیدن سخنان امپراتور در جمع برای اولین بار با طلسم گوش کردند
[ترجمه ترگمان]میلیون ها تن از مردم ژاپن به شنیدن این خبر که امپراطور برای اولین بار در ملا عام صحبت می کند، گوش فرا دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجذوب (صفت)
attracted, engrossed, drawn, possessed, spellbound

مفتون (صفت)
spellbound, charmed

مسحور (صفت)
spellbound, enchanted, fascinated

افسون شده (صفت)
spellbound

انگلیسی به انگلیسی

• fascinated, enthralled; bound by a magic spell or charm
if you are spellbound, you are so fascinated by something that you cannot think about anything else.

پیشنهاد کاربران

To be entranced or captivated by something or someone, as if under a spell.
شیفته یا مجذوب چیزی یا کسی بودن، گویی تحت یک طلسم.
مثال؛
“The audience was spellbound by the singer’s voice. ”
A person watching a magic trick might say, “I was spellbound by the magician’s skill. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Someone might describe a captivating book, saying, “I was spellbound by the suspenseful plot. ”

مسحور
My late grandma used to keep us spellbound by her facinationg old stories
and yet if it had not been a narrative film I would have been spellbound by the images alone.
طلسم شده/مجذوب
to hold sb spellbound=کسی را طلسم/مجذوب کردن
Amazed
Wondered
Astonished
magic

بپرس