spellbind

/ˈspelˌbaɪnd//ˈspelbaɪnd/

معنی: مجذوب کردن، سحر کردن، مفتون ساختن
معانی دیگر: افسون کردن، طلسم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spellbinds, spellbinding, spellbound
مشتقات: spellbinding (adj.)
• : تعریف: to hold fascinated, as though under a spell; enchant.
مشابه: bewitch, charm, enchant, entrance, fascinate, mesmerize

- Her books spellbind the reader; they simply cannot be put down once begun.
[ترجمه گوگل] کتاب های او خواننده را طلسم می کند آنها به سادگی نمی توانند پس از شروع کنار گذاشته شوند
[ترجمه ترگمان] کتاب ها را به خواننده نشان می دهد، و به سادگی نمی توان آن را پایین گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The children were spellbound by the circus performance.
[ترجمه گوگل]بچه ها از اجرای سیرک مجذوب شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مسحور اجرای سیرک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The children listened to the story spellbound.
[ترجمه گوگل]بچه ها با طلسم به داستان گوش دادند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مات و مبهوت به داستان گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crowd was held spellbound by her oratory.
[ترجمه گوگل]جمعیت توسط سخنرانی او طلسم شده بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت مسحور نمازخانه او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She sat there motionless, as if spellbound.
[ترجمه گوگل]بی حرکت آنجا نشست، انگار طلسم شده بود
[ترجمه ترگمان]بی حرکت و بی حرکت در آنجا نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'King Lear' still holds audiences spellbound .
[ترجمه گوگل]"شاه لیر" هنوز مخاطبان را طلسم نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]شاه لیر هنوز حضار را مسحور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The kids watched and listened spellbound to the performance.
[ترجمه گوگل]بچه ها با طلسم اجرا را تماشا و گوش دادند
[ترجمه ترگمان]بچه ها تماشا می کردند و به اجر گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many people are spellbound by football.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم طلسم فوتبال هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم شیفته فوتبال شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gray describes in dramatic and spellbinding detail the lives of these five ladies.
[ترجمه گوگل]گری با جزییات دراماتیک و جذاب زندگی این پنج خانم را شرح می دهد
[ترجمه ترگمان]\"گری\" زندگی این پنج خانم را با جزئیات چشمگیر و مسحور کننده توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His verbal pyrotechnics could hold an audience spellbound.
[ترجمه گوگل]حرکات کلامی او می تواند مخاطب را طلسم کند
[ترجمه ترگمان]pyrotechnics کلامی او می توانست حضار را مسحور خود نگاه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The acrobats held the audience spellbound.
[ترجمه گوگل]آکروبات ها حضار را طلسم کردند
[ترجمه ترگمان]آکروبات ها audience تماشاگران را مسحور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His audience had listened like children, spellbound by his words.
[ترجمه گوگل]مخاطبانش مثل بچه ها به حرف های او گوش داده بودند
[ترجمه ترگمان]حضار مثل بچه ها به سخنان او گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A caustically witty and pugnacious man, Wade is a charismatic speaker who can keep a crowd spellbound.
[ترجمه گوگل]وید، مردی شوخ‌آمیز و شوخ‌طلب، سخنران کاریزماتیکی است که می‌تواند جمعیت را طلسم نگه دارد
[ترجمه ترگمان]وید مردی شوخ طبع و جنگجو و charismatic است که می تواند یک مسحور کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strachan was at the hub of a spellbinding 4-1 triumph that underlined his inspirational effect on Leeds' push for the title.
[ترجمه گوگل]استراکان در مرکز یک پیروزی شگفت‌انگیز 4-1 بود که تأثیر الهام‌بخش او بر تلاش لیدز برای عنوان قهرمانی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]Strachan در مرکز یک پیروزی مسحور کننده ۴ - ۱ بود که بر تاثیر الهام بخش او در (لیدز)برای این عنوان تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجذوب کردن (فعل)
attract, witch, fascinate, spellbind

سحر کردن (فعل)
witch, fascinate, spellbind, enchant, conjure, practise magic, practise surcery

مفتون ساختن (فعل)
spellbind, enthrall, enthral

انگلیسی به انگلیسی

• enthrall, fascinate, captivate; hold under a magic spell or charm

پیشنهاد کاربران

بپرس