صفت ( adjective )
حالات: speedier, speediest
مشتقات: speedily (adv.), speediness (n.)
حالات: speedier, speediest
مشتقات: speedily (adv.), speediness (n.)
• : تعریف: characterized by swift movement or rapidity of accomplishment.
• متضاد: dilatory, slow
• مشابه: fast, prompt, quick, rapid, swift
• متضاد: dilatory, slow
• مشابه: fast, prompt, quick, rapid, swift
- A speedy Coast Guard vessel came to the rescue.
[ترجمه گوگل] یک کشتی سریع السیر گارد ساحلی برای نجات آمد
[ترجمه ترگمان] یک کشتی گارد ساحلی سریع به نجات رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک کشتی گارد ساحلی سریع به نجات رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His boss was impressed with the speedy job he did on the project.
[ترجمه گوگل] رئیس او از کار سریعی که در پروژه انجام داد تحت تأثیر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] رئیسش از کاری سریع که در پروژه انجام داد تحت تاثیر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیسش از کاری سریع که در پروژه انجام داد تحت تاثیر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll get speedier results with this machine.
[ترجمه گوگل] با این دستگاه نتایج سریع تری دریافت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان] جواب آزمایش رو با این دستگاه دریافت می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جواب آزمایش رو با این دستگاه دریافت می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Best wishes for a speedy recovery.
[ترجمه گوگل] بهترین آرزوها برای بهبودی سریع
[ترجمه ترگمان] بهترین آرزوها برای بهبودی سریع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بهترین آرزوها برای بهبودی سریع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید