speeding

/ˈspiːdɪŋ//ˈspiːdɪŋ/

معنی: سرعت
معانی دیگر: (رانندگی) سرعت غیر مجاز، تندرانی

جمله های نمونه

1. cars tagged for speeding
اتومبیل هایی که به خاطر سرعت زیاد جریمه می شوند

2. he was fined for speeding
به خاطر سرعت زیاد او را جریمه کردند.

3. i was booked for speeding yesterday
دیروز پلیس نام مرا به خاطر سرعت زیاد یادداشت کرد.

4. he was given a ticket for speeding
به خاطر سرعت زیاد او را جریمه کردند.

5. thank god, all my children are speeding well
خدا را شکر فرزندانم همه کامیاب هستند.

6. He was speeding down the motorway as if pursued by a demon.
[ترجمه گوگل]او با سرعت در بزرگراه رد می شد که انگار توسط یک شیطان تعقیب شده بود
[ترجمه ترگمان]طوری رانندگی می کرد که انگار توسط یک شیطان تعقیب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Speeding on city streets is penalized.
[ترجمه گوگل]سرعت غیر مجاز در خیابان های شهر جریمه می شود
[ترجمه ترگمان]Speeding در خیابان های شهر تاوان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This drug may have the effect of speeding up your heart rate.
[ترجمه گوگل]این دارو ممکن است اثر تسریع ضربان قلب شما را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این دارو ممکن است اثر سرعت بخشیدن به ضربان قلب شما را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The driver had been stopped twice for speeding on the same day.
[ترجمه گوگل]راننده در همان روز دو بار به دلیل سرعت غیرمجاز متوقف شده بود
[ترجمه ترگمان]در همان روز راننده دو بار توقف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The police nabbed him for speeding.
[ترجمه گوگل]پلیس او را به دلیل سرعت غیرمجاز دستگیر کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس به خاطر سرعت غیرمجاز دستگیرش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The driver got a ticket for speeding.
[ترجمه گوگل]راننده برای سرعت غیرمجاز بلیط گرفت
[ترجمه ترگمان]راننده یه بلیط برای سرعت گرفتن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A car came speeding round the corner[sentence dictionary], and the next thing I knew I was lying on the ground.
[ترجمه گوگل]ماشینی با سرعت از گوشه [فرهنگ جمله] آمد، و چیز بعدی که فهمیدم روی زمین دراز کشیده بودم
[ترجمه ترگمان]یک ماشین به سرعت در گوشه خیابان پیش رفت و چیز بعدی که می دانستم روی زمین دراز کشیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The driver is tagged for speeding.
[ترجمه گوگل]راننده برای سرعت غیر مجاز برچسب گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]راننده به سرعت برچسب خورده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Near by, the cars could be heard speeding past on the motorway.
[ترجمه گوگل]در همان نزدیکی، شنیده می شد که اتومبیل ها با سرعت از کنار بزرگراه عبور می کردند
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود ماشین ها صدای مهمیز زدن در اتوبان را شنیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had to pay a £35 fine for speeding.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد به دلیل سرعت غیرمجاز ۳۵ پوند جریمه بپردازد
[ترجمه ترگمان]او باید ۳۵ پوند جریمه بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A jeep trailing a cloud of dust was speeding in my direction.
[ترجمه گوگل]جیپی که ابری از غبار را دنبال می کرد با سرعت به سمت من می رفت
[ترجمه ترگمان]یک جیپ در حالی که ابری از غبار را دنبال می کرد، به سمت من حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

تخصصی

[عمران و معماری] سرعت رفتن

انگلیسی به انگلیسی

• act of driving an automobile faster than the legal speed limit

پیشنهاد کاربران

بعضی اوقات به معنی سرعت غیر مجاز هم میدهد
it means to drive as fast as we should drive
I think that too many people get away with speeding

بپرس