1. She stared at him speechlessly.
[ترجمه گوگل]بی زبان به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]زن به خاموشی به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زن به خاموشی به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He stood up soundlessly and speechlessly and glided across the hallway and through a door.
[ترجمه گوگل]بی صدا و بی کلام از جایش بلند شد و از راهرو و از دری عبور کرد
[ترجمه ترگمان]بی صدا برخاست و بی صدا از راهرو گذشت و از در بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بی صدا برخاست و بی صدا از راهرو گذشت و از در بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The man nodded speechlessly.
[ترجمه گوگل]مرد بی زبان سر تکان داد
[ترجمه ترگمان]مرد به خاموشی سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرد به خاموشی سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The expression on his face was so grim that it almost frightened her, and she stared at him speechlessly.
[ترجمه گوگل]حالت صورتش آنقدر تلخ بود که تقریباً او را بترساند و بی زبان به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]حالت چهره اش چنان ترسناک بود که او را به وحشت انداخت و خاموش و خاموش به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالت چهره اش چنان ترسناک بود که او را به وحشت انداخت و خاموش و خاموش به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His brows tightly knit, the old man gazed speechlessly towards the west.
[ترجمه گوگل]ابروهایش محکم گره خورده بود، پیرمرد بی زبان به سمت غرب خیره شد
[ترجمه ترگمان]ابروان را سخت درهم گره کرد و پیرمرد خاموش به طرف غرب چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ابروان را سخت درهم گره کرد و پیرمرد خاموش به طرف غرب چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید