spectre

/ˈspektər//ˈspektə/

معنی: هم، تخیل، خیال وفکر
معانی دیگر: specter شبح، روح

جمله های نمونه

1. The awful spectre of civil war looms over the country.
[ترجمه یلدا] سایه وحشتناک جنگ داخلی سرتاسر کشور را پوشاند
|
[ترجمه مجید وحید] سایه شوم جنگ داخلی بر سر کشور افتاده است.
|
[ترجمه گوگل]شبح وحشتناک جنگ داخلی سراسر کشور را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]شبح وحشتناک جنگ داخلی در سراسر کشور پدیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The news of more cuts has raised the spectre of redundancies once again.
[ترجمه گوگل]خبر کاهش بیشتر، بار دیگر شبح تعدیل نیروها را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]خبر کاهش بیشتر، بار دیگر شبح افزونگی را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The familiar spectre of drought and famine has reared its ugly head again.
[ترجمه گوگل]شبح آشنای خشکسالی و قحطی دوباره سر زشت خود را بالا برده است
[ترجمه ترگمان]شبح آشنای خشکسالی و قحطی دوباره سر زشتش را بالا آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country is haunted by the spectre of civil war.
[ترجمه گوگل]این کشور درگیر شبح جنگ داخلی است
[ترجمه ترگمان]این کشور شبح جنگ داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The arrival of warm weather raises the spectre of disease and increased rat infestations caused by rotting garbage.
[ترجمه گوگل]ورود هوای گرم باعث افزایش شبح بیماری و افزایش هجوم موش های صحرایی ناشی از پوسیدگی زباله ها می شود
[ترجمه ترگمان]ورود آب و هوای گرم، روح بیماری را بالا می برد و رشد هجوم موش ناشی از زباله را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The spectre of unemployment was always on his mind.
[ترجمه گوگل]شبح بیکاری همیشه در ذهنش بود
[ترجمه ترگمان]روح بی کار همیشه در ذهنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The violence has raised the spectre of civil war.
[ترجمه گوگل]خشونت شبح جنگ داخلی را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]خشونت روح جنگ داخلی را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The recession is again raising the spectre of unemployment.
[ترجمه گوگل]رکود دوباره شبح بیکاری را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]رکود دوباره شکل بیکاری ناشی از بیکاری را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Was he a spectre returning to haunt her?
[ترجمه گوگل]آیا او شبحی بود که برای تعقیب او برمی گشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا شبحی بود که به سراغش می آمد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dread spectre of civil war looms over the country.
[ترجمه گوگل]شبح وحشتناک جنگ داخلی در سراسر کشور خودنمایی می کند
[ترجمه ترگمان]شبح وحشت جنگ داخلی در سراسر کشور پدیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The terrible spectre of civil war hung over the country once again.
[ترجمه گوگل]شبح وحشتناک جنگ داخلی بار دیگر بر سر کشور آویزان شد
[ترجمه ترگمان]شبح شوم جنگ داخلی بار دیگر بر فراز کشور معلق ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Drought and war have raised the spectre of food shortages for up to 24 million African people.
[ترجمه گوگل]خشکسالی و جنگ شبح کمبود مواد غذایی را برای 24 میلیون آفریقایی افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]خشکسالی و جنگ، کابوس کمبود غذا را برای ۲۴ میلیون نفر از مردم آفریقا بوجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The spectre of quotas was the reason that businessmen gave for opposing the civil-rights bill the president vetoed last October.
[ترجمه گوگل]شبح سهمیه ها دلیلی بود که بازرگانان برای مخالفت با لایحه حقوق شهروندی که رئیس جمهور در اکتبر گذشته وتو کرد مطرح کردند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل بود که تجار با لایحه حقوق مدنی که رئیس جمهور در اکتبر گذشته وتو کرد، مخالفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Spurred on by the spectre of political oblivion Michael Heseltine may yet risk all.
[ترجمه گوگل]مایکل هسلتین که توسط شبح فراموشی سیاسی تحریک شده است، ممکن است همه چیز را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]به ترغیب شبح فراموشی سیاسی، مایکل Heseltine ممکن است همه چیز را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم (اسم)
specter, spectre

تخیل (اسم)
imagination, specter, prolepsis, spectre

خیال و فکر (اسم)
specter, spectre

انگلیسی به انگلیسی

• ghost, evil spirit, unnatural apparition, phantom (also specter)
a spectre is a ghost.
you can also refer to a frightening image or idea as a spectre.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
She nibbled on a morsel of cheese while watching the movie.
The morsel of news was all over the internet within hours.
The chef offered a morsel of his famous chocolate cake to the hungry customer.
معانی متفاوت آن؛
1 - A ghost or spirit
2 - A haunting memory or experience
3 - A source of fear or dread
4 - A looming threat or danger
مثال؛
The old house was said to be haunted by a spectre that roamed the halls at night.
...
[مشاهده متن کامل]

The spectre of failure haunted him, even after he achieved success.

آمریکایی :specter
The spectre of climate change شبح تغییرات اقلیمی
The spectre of nuclear war شبح جنگ هسته ای
The spectre of another pandemicشبح همه گیری جدید
کابوس
سایه
شبح _ نفوذ بد _ خیال بد
شبح

بپرس