spectacle

/ˈspektəkl̩//ˈspektəkl̩/

معنی: نمایش، منظره، تماشا
معانی دیگر: صحنه ی تماشایی، نگرگاه، چشم انداز، دورنما، نمایش پر شکوه، مراسم خیره کننده، شکوه نما، مضحکه، افتضاح، منظره ی خنده آور یا رقت بار، (جمع - معمولا با: pair of) عینک، چشمیار، هر چیز عینک مانند، درجمع عینک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: make a spectacle of oneself
(1) تعریف: a visible, usu. impressive thing or action, esp. a public performance or display.
مترادف: extravaganza, marvel, pageant, splash
مشابه: apparition, pageantry, sight

(2) تعریف: something that is, has been, or can be seen.
مترادف: sight

- After the rain, a very different spectacle awaited us.
[ترجمه محمد] بعد از باران یک منظره تماشایی در انتظارمان بود
|
[ترجمه گوگل] بعد از باران، تماشایی بسیار متفاوت در انتظار ما بود
[ترجمه ترگمان] بعد از باران، منظره بسیار دیگری در انتظار ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (pl.) eyeglasses, or something resembling them in appearance or use.
مترادف: eyeglasses, glasses, specs

جمله های نمونه

1. a naval spectacle
نمایش پرشکوه نیروی دریایی

2. the poignant spectacle of a hungry child
صحنه ی رقت انگیز یک کودک گرسنه

3. make a spectacle of oneself
(در انتظار) خود را مضحکه کردن،افتضاح بالا آوردن،الم شنگه به پا کردن،(به طور منفی) جلب توجه کردن

4. ahmad made a spectacle of himself by arguing with the nurse
مشاجره ی احمد با پرستار الم شنگه به پا کرد.

5. our indignation rouses at that spectacle
آن منظره خشم ما را بیشتر می کند.

6. the penniless gambler was a sad spectacle
قمارباز مفلس ظاهر رقت باری داشت.

7. the opening of the parliament was an unforgetable spectacle
گشایش مجلس منظره ای فراموش نشدنی بود.

8. In Los Angeles a pedestrian is a rare spectacle.
[ترجمه گوگل]در لس آنجلس عابر پیاده یک منظره نادر است
[ترجمه ترگمان]در لس آنجلس، یک عابر پیاده یک نمایش نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ceremonial opening of Parliament was a fine spectacle.
[ترجمه گوگل]مراسم افتتاحیه مجلس منظره خوبی بود
[ترجمه ترگمان]گشایش رسمی پارلمان نمایشی زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I need to buy new spectacle frames but I will keep the old lenses.
[ترجمه گوگل]من باید قاب عینک جدید بخرم اما لنزهای قدیمی را نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]من باید قالب های جدیدی را بخرم اما لنزهای قدیمی را نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The poor fellow was a sad spectacle.
[ترجمه گوگل]بیچاره منظره غم انگیزی بود
[ترجمه ترگمان]مرد بیچاره منظره غم انگیزی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wasn't going to make a spectacle of myself just to give you a laugh!
[ترجمه گوگل]قرار نبود از خودم منظره درست کنم که تو را بخندم!
[ترجمه ترگمان]من نمی خواستم خودمو مسخره کنم، فقط برای اینکه به تو بخندم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't make a spectacle of yourself.
[ترجمه گوگل]از خودت منظره درست نکن
[ترجمه ترگمان]به خودت نگاه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. 94(sentence dictionary),000 people turned up for the spectacle.
[ترجمه گوگل]94 (فرهنگ جملات)، 000 نفر برای تماشای نمایش حاضر شدند
[ترجمه ترگمان]۹۴ (فرهنگ لغت)، ۲۰۰۰ نفر برای این نمایش بزرگ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He watched the spectacle, mouth agape.
[ترجمه گوگل]با دهان باز به تماشای این منظره افتاد
[ترجمه ترگمان]با دهان مبهوت تماشای منظره منظره را تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I remember the sad spectacle of her standing in her wedding dress, covered in mud.
[ترجمه گوگل]من منظره غم انگیز ایستادن او در لباس عروسی پوشیده از گل را به یاد دارم
[ترجمه ترگمان]منظره غم انگیز او در لباس عروسی او که پوشیده از گل بود را به یاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

منظره (اسم)
object, vision, sight, view, prospect, perspective, picture, scene, outlook, scenery, landscape, spectacle

تماشا (اسم)
sight, observation, spectacle, viewing, sightseeing

انگلیسی به انگلیسی

• something that can be seen (especially something amazing or marvelous); extravagant public performance, drama
someone's spectacles are their glasses; a formal use.
a spectacle is a strange or interesting sight or scene.
a spectacle is also an impressive event or performance.

پیشنهاد کاربران

گیرا
• منظره دیدنی - صحنه تماشایی - نمایش پرشکوه
• مضحکه
• ( رسمی ) ( منسوخ شده ) spectacles: عینک طبی
• خود را مضحکه خاص و عام کردن :make a spectacle of yourself
منظر، نظرگاه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : spectacle / spectacular
✅️ صفت ( adjective ) : spectacular
✅️ قید ( adverb ) : spectacularly
عینک طبی
more formal word for glasses
I tried to get close to the gate without making a spectacle of myself = سعی کردم بدون اینکه خودم رو تابلو کنم به دروازه نزدیک بشم
منظره
، ، ، ، ، ، ،
نمایش
something exhibited to view as unusual, notable, or entertaining - ibid
Spectacles
عینک
دیدنی ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس