speckle

/ˈspekl̩//ˈspekl̩/

معنی: نقطه، قسم، خال، نوع، رنگ، لکه کوچک، نقطه نقطه یا خال خال کردن
معانی دیگر: لک، لکه (هر بخشی که رنگ آن با زمینه فرق دارد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a speck or small mark, esp. on skin, feathers, leaves, or the like.
مترادف: freak, speck
مشابه: blemish, dapple, dot, flake, fleck, freckle

(2) تعریف: a pattern or expanse of such specks on a surface; speckling.
مشابه: dapple, freckling, stipple
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: speckles, speckling, speckled
مشتقات: speckledness (n.)
• : تعریف: to mark or dot with specks of color.
مترادف: dot, speck
مشابه: dapple, fleck, freak, freckle, stipple, stud

جمله های نمونه

1. Her apron was speckled with oil.
[ترجمه گوگل]پیش بندش پر از روغن بود
[ترجمه ترگمان]پیش بندش پر از روغن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sky was speckled with stars.
[ترجمه گوگل]آسمان پر از ستاره بود
[ترجمه ترگمان]آسمان پر از ستاره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hen layed three beautiful speckled eggs.
[ترجمه گوگل]مرغ سه تخم مرغ خالدار زیبا گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرغ سه تخم مرغ زیبا و خالدار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A blackbird's egg is blue with brown speckles on it.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ سیاه آبی با لکه های قهوه ای روی آن است
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ پرنده ای با لکه های قهوه ای روی آن آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The village houses are speckled on the grassland.
[ترجمه گوگل]خانه های روستا روی چمنزار خالدار است
[ترجمه ترگمان]در علفزارهای روستایی این روستا وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sun set alight the water drops that speckled their leaves and shadowed the ground beneath them.
[ترجمه گوگل]خورشید قطرات آبی را که برگهایشان را خالدار می کرد و زمین زیر آنها سایه می انداخت، روشن کرد
[ترجمه ترگمان]خورشید روی برگ ها فرود آمد و زمین زیر آن ها را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pink speckled beans looked like tiny onyx eggs.
[ترجمه گوگل]لوبیاهای خالدار صورتی شبیه تخم‌های عقیق بودند
[ترجمه ترگمان]لوبیاهای ریز و خالدار به نظر می رسید که onyx کوچک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was evenly speckled with silver glitter.
[ترجمه گوگل]او به طور مساوی با زرق و برق نقره ای خالدار بود
[ترجمه ترگمان]با درخشش نقره روی او ظاهر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Outside it was cold and blustery, speckled with droplets of water gusting against his face.
[ترجمه گوگل]بیرون هوا سرد و غلیظ بود و قطرات آب روی صورتش می تابید
[ترجمه ترگمان]بیرون هوا سرد و طوفانی بود و با قطرات آب در هوا جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spurless hen resembles many other speckled brown gamebirds, but can be told by chestnut patch on nape.
[ترجمه گوگل]مرغ بدون خار شبیه بسیاری از پرندگان شکاری قهوه‌ای خال‌دار دیگر است، اما می‌توان آن را با تکه‌های شاه بلوطی بر روی گردن تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]مرغ Spurless مانند بسیاری دیگر از speckled قهوه ای دیگر شبیه است، اما از پشت سرش می توان آن را تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The horizon was speckled with the triangular sails of literally hundreds of sailing rafts.
[ترجمه گوگل]افق با بادبان های مثلثی صدها قایق بادبانی پر شده بود
[ترجمه ترگمان]در افق دیده می شد که با بادبان های سه گوش به معنای واقعی صدها قایق بادبانی به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The skin on his back is speckled and lumpy from burns, but when I ask he laughs.
[ترجمه گوگل]پوست پشتش از سوختگی خالدار و برآمده است، اما وقتی می پرسم می خندد
[ترجمه ترگمان]پوست پشتش جای خال خالی و قلنبه است از سوختگی، اما وقتی از او می پرسم می خندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Summer adult and juvenile speckled paler; purple gloss on mantle only visible in very good light.
[ترجمه گوگل]تابستانی بزرگسالان و نوجوانان خالدار کم رنگ تر; براق بنفش روی مانتو فقط در نور بسیار خوب قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]زرد تابستانی و خال های نوجوانان زرد رنگ برق ارغوانی در پوشش فقط در نور بسیار خوب دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chapter 2 discusses generative mechanism of image speckle and conventional speckle reduction methods.
[ترجمه گوگل]فصل 2 مکانیسم تولیدی لکه های تصویر و روش های معمول کاهش لکه را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در فصل ۲، مکانیسم تولیدی اسپکل و روش های سنتی کاهش اسپکل بحث و بررسی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقطه (اسم)
stop, ace, speck, point, spot, dot, part, jot, period, mark, prick, mote, minim, iota, plot, fleck, full stop, splotch, punctation, speckle, tittle

قسم (اسم)
persuasion, sort, manner, adjuration, kind, type, species, genre, gender, genus, speckle

خال (اسم)
blotch, speck, spot, dot, mote, beauty spot, mole, freckle, mother's mark, stigma, pip, fleck, speckle

نوع (اسم)
breed, persuasion, order, quality, nature, suit, sort, manner, kind, type, stamp, brand, method, class, species, genre, gender, genus, ilk, kidney, variety, speckle

رنگ (اسم)
indigo, tune, grain, hue, paint, color, dye, tint, pigmentation, complexion, tincture, tinct, speckle

لکه کوچک (اسم)
speckle

نقطه نقطه یا خال خال کردن (فعل)
speckle

انگلیسی به انگلیسی

• speckle, small spot, dot
mark with small spots, dot, speck, fleck, stain

پیشنهاد کاربران

بپرس