specimen

/ˈspesəmən//ˈspesɪmɪn/

معنی: نمونه، شخص، مدل، مسطوره، نمونه آزمایش
معانی دیگر: (عامیانه) آدم، فرد، (پزشکی) نمونه برای آزمایش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a portion or example that is representative of a larger whole.
مترادف: example, exemplar, representative, sample
مشابه: type

(2) تعریف: in medicine, a sample of tissue or bodily fluid, such as urine, used for analysis or diagnosis.

جمله های نمونه

1. blood specimen
نمونه ی خون

2. urine specimen
نمونه ی ادرار

3. a singular specimen
یک نمونه ی بی همتا

4. a unique specimen
یک نمونه ی تک

5. an unsavory specimen
آدم ناخوشایند

6. It was a specimen of his generosity.
[ترجمه گوگل]این نمونه ای از سخاوت او بود
[ترجمه ترگمان]نمونه سخاوت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can you give me a specimen of your handwriting?
[ترجمه گوگل]می توانید یک نمونه از دست خط خود را به من بدهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی یه نمونه دست خط خودت بهم بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a fine specimen of a walnut tree.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه خوب از درخت گردو است
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه خوب از درخت گردوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's a prize specimen of the human race!
[ترجمه گوگل]او یک نمونه جایزه از نژاد بشر است!
[ترجمه ترگمان]او نمونه ای از نژاد بشر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Each specimen is carefully dissected.
[ترجمه گوگل]هر نمونه با دقت تشریح می شود
[ترجمه ترگمان]هر نمونه به دقت مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stain the specimen before looking at it under the microscope.
[ترجمه گوگل]نمونه را قبل از مشاهده زیر میکروسکوپ رنگ آمیزی کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از نگاه کردن به آن زیر میکروسکوپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That new librarian is an odd specimen, isn't he?
[ترجمه ز] این کتابدار جدید یک نمونه عجیب است، اینطور نیست؟
|
[ترجمه Aa] این کتابدار جدید یک آدم عجیب است، اینطور نیست؟
|
[ترجمه گوگل]آن کتابدار جدید نمونه عجیبی است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]این کتابدار جدید آدم عجیبی است، نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He refused to provide a specimen.
[ترجمه گوگل]او از ارائه نمونه خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از ارائه نمونه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Job applicants have to submit a specimen of handwriting.
[ترجمه گوگل]متقاضیان کار باید یک نمونه از دست خط ارسال کنند
[ترجمه ترگمان]متقاضیان کار باید یک نمونه از خط را ارسال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her boyfriend is an impressive physical specimen.
[ترجمه گوگل]دوست پسر او یک نمونه فیزیکی چشمگیر است
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش یک نمونه فیزیکی قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You'll need tweezers to hold up the specimen.
[ترجمه گوگل]برای نگه داشتن نمونه به موچین نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]به انبرک احتیاج خواهید داشت که نمونه را نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمونه (اسم)
example, instance, exemplar, parable, exemplum, progenitor, precedent, piece, breadboard, sample, model, specimen, module, paradigm, typicality

شخص (اسم)
subject, figure, man, person, one, fellow, cove, gink, wight, guy, varmint, specimen, dude, individual, geezer, human

مدل (اسم)
pattern, sample, model, specimen, mannequin

مسطوره (اسم)
pattern, sample, specimen

نمونه آزمایش (اسم)
specimen

تخصصی

[عمران و معماری] نمونه
[صنعت] نمونه‏، قطعه ای که به عنوان نمونه به منظور تست انتخاب می شود.
[نساجی] نمونه کالا
[ریاضیات] نمونه، شخص، فرد، نمونه برای آزمایش، نمونه ی فرعی، قطعه ی آزمایشی
[پلیمر] نمونه

انگلیسی به انگلیسی

• example, part seen as typical of a whole; sample taken for the purpose of analysis or testing; unique or peculiar person (slang)
a specimen of something is an example or small amount of it which gives an idea of the whole.

پیشنهاد کاربران

Sample
نمونه تحقیقاتی ( مثلا یک حشره یا حیوان یا گیاه و غیره ) ، نمونه نمایشی
specimen
نمونه
نمونه ای از بدن بیمار مثل ادرار، خون، پوست یا سایر بافت ها که برای آزمایش و تجزیه و تحلیل گرفته می شود.
اگر در مورد شخص بکار بره یعنی "عجیب غریب و بی مانند" که البته یه جورایی توهین به فرده یعنی یارو انقدر توی دیواره که دیگه رو دستش نیست.
Specimen Collection ( جمع آوری نمونه ) :
The nurse performed specimen collection for the medical tests.
پرستار برای آزمایشات پزشکی جمع آوری نمونه انجام داد.
Specimen Sample ( نمونه ) :
...
[مشاهده متن کامل]

The lab technician labeled each specimen sample for proper identification.
تکنسین آزمایشگاه هر نمونه را برای شناسایی صحیح برچسب گذاری کرد.
Specimen Analysis ( تحلیل نمونه ) :
The biologist conducted a detailed specimen analysis to study the organism's structure.
زیست شناس تحلیل دقیقی بر روی نمونه انجام داد تا ساختار ارگانیسم را مطالعه کند.
Specimen Testing ( آزمایش نمونه ) :
The lab is equipped to perform various specimen testing for medical research purposes.
آزمایشگاه تجهیز شده است تا آزمایش های مختلف بر روی نمونه ها برای اهداف تحقیقات پزشکی انجام دهد.
Specimen Preservation ( حفظ نمونه ) :
Proper specimen preservation is crucial for maintaining the integrity of the research samples.
حفظ صحیح نمونه ها برای حفظ سلامت نمونه های تحقیقاتی بسیار حیاتی است.

اسکناس های نمونه ، Specimen Notes : اسکناس های نمایشی که قبل از تولید و انتشار به منظور معرفی و اظهار نظر و تعیین مشخصات اصلی , چاپ و به سایر بانک ها و مراجع داده می شود. این اسکناس ها با همان دستگاههای اصلی چاپ می شوند ولی اعتبار مالی ندارند. برای نشان دادن اینکه این اسکناس ها نمایشی هستند معمولاٌ با کلمه � نمونه � به زبان کشور صادر کننده یا � specimen � سوراخ یا پانچ یا سورشارژ شده اند . اگرچه اسکناس نمونه هیچ ارزش پولی ندارد ولی برای کلکسیونرها به دلیل کمیاب بودن بسیار با ارزش است .
...
[مشاهده متن کامل]

http://en - banker. blogfa. com/post/196

specimen ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: نمونه 4
تعریف: فرد یا ماده ( item ) یا جزئی که معرف یک رده یا سرده یا همة آنها است
Astronauts brought back specimens of moon rock
فضانوردان در برگشتشون ( از ماه به زمین ) نمونه هایی از سنگ های سطح ماه رو با خودشون اوردن
Place the specimen on the microscope slide
نمونه را بر روی لام میکروسکوپ بگذارید
💎💎
نمونه

بپرس