specified

/ˈspesəˌfaɪd//ˈspesɪfaɪd/

معنی: معین، مشخص، تعیین شده، مشخص شده
معانی دیگر: تعیین شده، مشخص شده

جمله های نمونه

1. these details are specified in the contract
این جزئیات در قرارداد تصریح شده است.

2. the need to pay the rent on a specified day
لزوم پرداخت کرایه در روز معین

3. They specified a spacious entrance hall.
[ترجمه گوگل]آنها یک راهرو ورودی بزرگ را مشخص کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها راهروی بزرگ ورودی را مشخص کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He specified the reasons for the delay.
[ترجمه گوگل]وی دلایل این تاخیر را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]او دلایل تاخیر را مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the input data specified it, the file will close and the process terminates.
[ترجمه گوگل]اگر داده های ورودی آن را مشخص کرده باشند، فایل بسته می شود و فرآیند خاتمه می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر داده های ورودی مشخص شده، فایل بسته می شود و فرآیند به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Payments will be made for a specified number of months.
[ترجمه گوگل]پرداخت ها برای چند ماه مشخص انجام می شود
[ترجمه ترگمان]پرداخت ها برای چند ماه مشخص انجام خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fund was specified to maintain the ancient buildings.
[ترجمه گوگل]این صندوق برای نگهداری بناهای باستانی مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]این صندوق برای حفظ ساختمان های باستانی مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The architect specified oak for the wood trim.
[ترجمه گوگل]معمار بلوط را برای تریم چوب مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]معمار چوب بلوط را برای تزئینات چوبی مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each computer is uniquely specified by its serial number.
[ترجمه گوگل]هر کامپیوتر به طور منحصر به فرد با شماره سریال آن مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]هر کامپیوتر به طور منحصر به فرد توسط شماره سریال مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All these details are specified in the licence.
[ترجمه گوگل]تمام این جزئیات در مجوز مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]تمام این جزئیات در مجوز مشخص شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has not specified what action he would like them to take.
[ترجمه گوگل]او مشخص نکرده است که می خواهد چه اقدامی انجام دهند
[ترجمه ترگمان]او مشخص نکرده است که چه اقدامی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is generated by some specified means.
[ترجمه گوگل]توسط برخی از وسایل مشخص تولید می شود
[ترجمه ترگمان]آن توسط برخی از وسایل مشخص شده تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Patients eat together at a specified time.
[ترجمه گوگل]بیماران در یک زمان مشخص با هم غذا می خورند
[ترجمه ترگمان]بیماران در یک زمان مشخص با هم غذا می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Are all the details correctly specified?
[ترجمه گوگل]آیا تمام جزئیات به درستی مشخص شده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا همه جزئیات به درستی مشخص شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The limits are specified in the regulations.
[ترجمه گوگل]حدود در آیین نامه مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]این محدودیت ها در مقررات مشخص شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معین (صفت)
certain, helping, given, aiding, specified, determined, defined, auxiliary, appointed, fixed, assigned, regular, supporting, thetic, thetical

مشخص (صفت)
specified, determined, defined, ascertained, specific, distinctive, well-known, distinguished, famous, recognizable

تعیین شده (صفت)
specified, determinate, nominative

مشخص شده (صفت)
specified

انگلیسی به انگلیسی

• clearly described, indicated; itemized; marked, designated; stipulated, stated

پیشنهاد کاربران

خاص. به خصوص. مشخص. معین
مثال:
a specified number of years
تعداد مشخص و معینی از سالها
تصریح شدن، بطور مشخص گفته شدن
زرهی
معین
تعین شده صحیح درست
صفت: تعیین شده، مشخص شده
صریح
تعیین شده

بپرس