speciality

/ˌspeʃiˈæləti//ˌspeʃɪˈælɪti/

معنی: تخصص، ویژه گری، اختصاص، داروی ویژه یا اختصاصی، کیفیت ویژه، رشته اختصاصی، کالای ویژه، اسپسیالیته
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: specialty، specialty کالای ویژه

جمله های نمونه

1. My father was a historian of repute. His speciality was the history of Germany.
[ترجمه گوگل]پدرم یک مورخ مشهور بود تخصص او تاریخ آلمان بود
[ترجمه ترگمان]پدرم مورخ شهرت بود تخصص او تاریخ آلمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wood - carvings are a speciality of this village.
[ترجمه نابرده رنج] حکاکی روی چوب از حرفه های خاص این روستا است
|
[ترجمه گوگل]منبت کاری از تخصص های این روستا است
[ترجمه ترگمان]حکاکی های وود در تخصص این روستا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Oysters are a local speciality/a speciality of the area.
[ترجمه گوگل]صدف یک تخصص محلی/یک تخصص منطقه است
[ترجمه ترگمان]Oysters یک تخصص محلی است \/ تخصص این ناحیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A Catalan speciality is to serve salt cod cold.
[ترجمه گوگل]یک غذای ویژه کاتالونیا سرو سرد کاد نمکی است
[ترجمه ترگمان]تخصص کاتالان اینست که به ماهی ماهی نمک خدمت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My speciality is international tax law.
[ترجمه گوگل]تخصص من حقوق بین الملل مالیاتی است
[ترجمه ترگمان]تخصص من قوانین مالیاتی بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His speciality is English literature.
[ترجمه گوگل]تخصص او ادبیات انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]تخصص او ادبیات انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lime preserved in salt is a north African speciality which is used to flavour chicken dishes.
[ترجمه گوگل]آهک نگهداری شده در نمک یک غذای ویژه شمال آفریقا است که برای طعم دادن به غذاهای مرغ استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]نمک محفوظ شده در نمک یک تخصص شمال آفریقا است که برای طعم دادن به غذاهای مرغ استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Seafood is a speciality on the island.
[ترجمه گوگل]غذاهای دریایی یک غذای ویژه در این جزیره است
[ترجمه ترگمان]Seafood یه تخصص ویژه در جزیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I ordered the speciality of the house?frogs' legs.
[ترجمه گوگل]من تخصص خانه را سفارش دادم؟ پاهای قورباغه
[ترجمه ترگمان]من به speciality خانه دستور دادم پاهای قورباغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rhineland dishes are a speciality of the restaurant.
[ترجمه گوگل]غذاهای راینلند از غذاهای ویژه این رستوران است
[ترجمه ترگمان]dishes (Rhineland)در تخصص این رستوران می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Silk is the speciality of this village.
[ترجمه گوگل]ابریشم تخصص این روستاست
[ترجمه ترگمان]ابریشم تخصص این روستا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her speciality is medieval history.
[ترجمه گوگل]تخصص او تاریخ قرون وسطی است
[ترجمه ترگمان]تخصص او تاریخ قرون وسطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chef's fish dishes are his speciality.
[ترجمه گوگل]غذاهای ماهی سرآشپز تخصص اوست
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی آشپزی تخصص او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Maybe sports comedy will become his speciality.
[ترجمه گوگل]شاید کمدی ورزشی به تخصص او تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]شاید کمدی ورزشی تخصص او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Developmental psychology is probably the liveliest speciality just now.
[ترجمه گوگل]روانشناسی رشد احتمالاً سرزنده ترین تخصص در حال حاضر است
[ترجمه ترگمان]روان شناسی رشد احتمالا the تخصص در حال حاضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخصص (اسم)
proficiency, specialty, specialization, speciality

ویژه گری (اسم)
specialty, specialization, speciality

اختصاص (اسم)
specialty, speciality

داروی ویژه یا اختصاصی (اسم)
specialty, speciality

کیفیت ویژه (اسم)
specialty, speciality

رشته اختصاصی (اسم)
specialty, speciality

کالای ویژه (اسم)
specialty, speciality

اسپسیالیته (اسم)
specialty, speciality

انگلیسی به انگلیسی

• distinguishing mark, special quality; unique ability; field in which one specializes, area of expertise
someone's speciality is the kind of work they do best or the subject they know most about.
a speciality of a place is something that is very well made there.

پیشنهاد کاربران

بپرس