spavined

/ˈspævɪnd//ˈspævɪnd/

(دامپزشکی - اسب) شل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: afflicted by spavin.

(2) تعریف: worn-out or decrepit.

- a spavined old rocking chair
[ترجمه گوگل] یک صندلی گهواره ای قدیمی
[ترجمه ترگمان] یک صندلی گهواره ای قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lame, suffering from spavin (disease of the joints in horses)

پیشنهاد کاربران

بپرس