صفت ( adjective )
• (1) تعریف: afflicted by spavin.
• (2) تعریف: worn-out or decrepit.
- a spavined old rocking chair
[ترجمه گوگل] یک صندلی گهواره ای قدیمی
[ترجمه ترگمان] یک صندلی گهواره ای قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک صندلی گهواره ای قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید