spatulate


(گیاه شناسی - جانورشناسی) قاشقکی، کاردک مانند، spathulate شبیه مرهم کش، قاشقی شکل، زورقی شکل، کفگیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: flattened and rounded at or near the extreme end.

جمله های نمونه

1. Style twice 2- cleft, each branch with a spatulate or capitate stigma.
[ترجمه گوگل]دو بار 2- شکاف، هر شاخه با کلاله کفگیر یا سر
[ترجمه ترگمان]سبک دو بار دو برابر شکاف دارد که هر شاخه دارای یک spatulate یا stigma است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A spatulate depression scoured by a turbulent current of water flowing over cohesive bottom sediment.
[ترجمه گوگل]یک فرورفتگی کفگیر که توسط یک جریان متلاطم آب که بر روی رسوب منسجم پایین جریان دارد، شسته شده است
[ترجمه ترگمان]یک افسردگی spatulate توسط جریان متلاطم جریان آب که از رسوبات ته نشین شده در پایین جریان دارد، به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their long and spatulate (spoon-shaped) teeth were capable of processing tougher plant material than some other sauropods (such as Diplodocus).
[ترجمه گوگل]دندان های بلند و کفگیر آنها (قاشقی شکل) قادر به پردازش مواد گیاهی سخت تری نسبت به سایر ساروپودها (مانند دیپلودوکوس) بود
[ترجمه ترگمان]دندان های بلند و spatulate آن ها قادر به پردازش مواد گیاهی سخت (مانند some)بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this paper, the straticulate dolostone and spatulate dolostone in Lower Ordovician strata of Well Tazhong 1 were studied using petrologic and geochemical methods.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، دولوستون چینه‌ای و دولوستون کفگیر در طبقات اردویسین پایین چاه تاژونگ 1 با استفاده از روش‌های پترولوژیک و ژئوشیمیایی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، straticulate dolostone و spatulate dolostone در لایه های Ordovician Lower ۱ با استفاده از روش های petrologic و ژئوشیمیایی مطالعه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The next doctor - in - training has hands like a butcher's, short muscular fingers and spatulate thumbs.
[ترجمه گوگل]دکتر بعدی که تمرین می کند، دست هایی مانند قصاب، انگشتان کوتاه عضلانی و شست های کفگیر دارد
[ترجمه ترگمان]پزشک بعدی که تحت آموزش قرار دارد، مانند قصابی، انگشتان عضلانی کوتاه و انگشت شست دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mix with a spatula; handle or operate with a spatula; incise the cut end of a tubular structure lengthwise and spread it open to enable formation of an elliptical anastomosis of bigger circumference than is possible with conventional oblique or bevelled end-to-end anastomoses (medicine)
resembling a spatula, shaped like a spatula, having a broad rounded end and a narrow handle

پیشنهاد کاربران

spatulate ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: قاشقی
تعریف: ویژگی بخش یا اندامی در گیاهان به شکل مستطیل یا گرد شبیه به سر قاشق با پایه ای نوک تیز و بلند و باریک

بپرس