معنی: کفگیر، مرهم کشمعانی دیگر: (انواع ابزار پهن و چاقو مانند که برای مالیدن یا پخش کردن به کار می روند) کاردک، قاشقک، چلک، طب مرهم کش، کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
• : تعریف: a cooking utensil or tool that has a wide, flat, usu. flexible blade, used esp. for spreading, mixing, or lifting.
جمله های نمونه
1. Use a rubber spatula to spread the batter evenly in the pan.
[ترجمه نجمه] از یک لیسک لاستیکی استفاده کنید تا خمیر را به طور مساوی در ماهی تابه پخش کنید.
|
[ترجمه گوگل]از یک کاردک لاستیکی استفاده کنید تا خمیر را به طور یکنواخت در تابه پخش کنید [ترجمه ترگمان]از یک spatula لاستیکی استفاده کنید تا خمیر را به طور مساوی در ماهی تابه بریزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. With a spatula, scrape sides and bottom of bowl before each egg is added.
[ترجمه نجمه] قبل از اضافه کردن هر تخم مرغ، با یک لیسک، اطراف و ته کاسه را پاک کنید.
|
[ترجمه گوگل]قبل از اضافه کردن هر تخم مرغ، کناره ها و ته کاسه را با کاردک بخراشید [ترجمه ترگمان]با یک spatula، یک طرف و انتهای کاسه را قبل از اضافه کردن هر تخم مرغ بردارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. With a metal spatula or the wooden peel, slip the pizza off the stone on to a serving tray.
[ترجمه گوگل]با یک کاردک فلزی یا پوسته چوبی، پیتزا را از روی سنگ روی سینی سرو بریزید [ترجمه ترگمان]با یک ابزار فلزی یا یک تکه فلز، پیتزا را از سنگی که روی سنگ قرار داشت، روی یک سینی غذا لغزاند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Use the spatula to move half the circles to a cookie sheet.
[ترجمه گوگل]با استفاده از کاردک نیمی از دایره ها را به یک صفحه کوکی منتقل کنید [ترجمه ترگمان]از the استفاده کنید تا نیمی از دایره را به صفحه کوکی وصل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Flip with a spatula and brown on other side, about 8 to 10 minutes total.
[ترجمه گوگل]با کاردک برگردانید و طرف دیگر را هم قهوه ای کنید، در کل حدود 8 تا 10 دقیقه [ترجمه ترگمان]تکان دادن با یک spatula و قهوه ای در طرف دیگر، حدود ۸ تا ۱۰ دقیقه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Scrape down batter occasionally with a spatula.
[ترجمه گوگل]خمیر را گاهی با کاردک خراش دهید [ترجمه ترگمان]هر چند گاهی با یه کفگیر داغون میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Use a perforated spatula to stir the mixture.
[ترجمه گوگل]از یک کاردک سوراخ دار برای هم زدن مخلوط استفاده کنید [ترجمه ترگمان]از یک spatula سوراخ دار استفاده کنید تا مخلوط را به هم بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Using a spatula, transfer charlotte to a large serving platter.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک کاردک، شارلوت را به یک بشقاب بزرگ برای سرو منتقل کنید [ترجمه ترگمان]با استفاده از یک spatula، شارلوت را به یک سینی پذیرایی بزرگ تبدیل کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Place on well-greased cookie sheet and flatten with spatula.
[ترجمه گوگل]روی ورقه شیرینی که خوب چرب کرده اید قرار دهید و با کاردک صاف کنید [ترجمه ترگمان]روی ورق کلوچه خوب بریزید و با کارد خود را صاف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Using a spatula, fold in the remaining whites.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک کاردک، سفیده های باقی مانده را تا کنید [ترجمه ترگمان]و با استفاده از ابزار فروشی در باقیمانده سفیده تخم مرغ جمع می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. As it cooks, neaten the sides with a spatula to build up a deep, straight edge.
[ترجمه گوگل]در حین پخت، کناره های آن را با کاردک تمیز کنید تا لبه ای عمیق و مستقیم ایجاد شود [ترجمه ترگمان]وقتی که آشپزی می کند، با یک چاقوی spatula، یک لبه صاف و صاف را می سازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Using a wide spatula and tongs, turn cake carefully.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک کاردک پهن و انبر، کیک را با دقت برگردانید [ترجمه ترگمان]با استفاده از کفگیر و سیخ ها با احتیاط و با احتیاط کیک را می چرخاند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You could have sliced it with a spatula.
[ترجمه گوگل]می توانستید آن را با کاردک برش دهید [ترجمه ترگمان] تو میتونستی با یه کفگیر بزنیش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One of the Shuttle Discovery astronauts lost a spatula while out on a spacewalk today.
[ترجمه گوگل]یکی از فضانوردان شاتل دیسکاوری امروز در حین پیاده روی فضایی یک اسپاتول خود را گم کرد [ترجمه ترگمان]یکی از فضانوردان شاتل دیسکاوری در پیاده روی فضایی امروز یک spatula را از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Use a warm sharp pointed spatula and neatly incise minute line simulation strands of hair.
[ترجمه گوگل]از یک کاردک نوک تیز گرم استفاده کنید و تارهای شبیهسازی خط ریز مو را به دقت برش دهید [ترجمه ترگمان]یک چاقوی تیز و لبه تیز و با دقت به اندازه یک دقیقه از تار مو از مو استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• kitchen utensil with a broad flat blade (used for mixing, serving, spreading, etc.) a spatula is a tool with a narrow handle and a wide flat blade, which is used in cooking. a spatula is also a long, flat, wooden instrument about the size of a pen, which is used by doctors.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: A kitchen tool used for spreading or lifting food 🍰 🔍 مترادف: Scraper ✅ مثال: She used a spatula to spread the frosting evenly on the cake.
لیسک ابزاری در شیرینی پزی که شبیه کفگیره و برای همزدن خمیر کیک و شیرینی استفاده میشه
در آشپزی به معنای لیسک که برای هم زدن مایع کیک و شیرینی استفاده میشه
معنی خانم Sara و خانم روژین موسوی درسته ✅️ تصاویر spatula را هم می توانید مشاهده کنید