spatial

/ˈspeɪʃl̩//ˈspeɪʃl̩/

معنی: فضایی، فاصلهای
معانی دیگر: کیهانی، فرازمانی، گرزمانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: spatially (adv.), spatiality (n.)
• : تعریف: of, relating to, or occurring in space.
مشابه: space

- Length, width, and depth are spatial notions.
[ترجمه عرفان بیات] درازا، پهنا و ژرفا، پنداره های اسپاشی هستند.
|
[ترجمه محمد] طول، عرض و عمق، از مفاهیم اشاره به مکان هستند.
|
[ترجمه علی آقارخ] طول، عرض و ارتفاع، سه بُعد مکانند
|
[ترجمه گوگل] طول، عرض و عمق مفاهیم فضایی هستند
[ترجمه ترگمان] طول، عرض و عمق، مفاهیم فضایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His manual dexterity and fine spatial skills were wasted on routine tasks.
[ترجمه گوگل]مهارت دستی و مهارت های فضایی خوب او در کارهای معمولی تلف شد
[ترجمه ترگمان]مهارت و مهارت ادراک سه بعدی او در کاره ای روزمره هدر می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their strengths in memory and spatial skills matched.
[ترجمه گوگل]نقاط قوت آنها در حافظه و مهارت های فضایی مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]قدرت آن ها در حافظه و مهارت های فضایی با هم همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This part of brain judges the spatial relationship between objects.
[ترجمه گوگل]این بخش از مغز رابطه فضایی بین اشیا را قضاوت می کند
[ترجمه ترگمان]این بخش از مغز رابطه فضایی بین اشیا را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His latest book examines the relationship between spatial awareness and mathematical ability.
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب او به بررسی رابطه بین آگاهی فضایی و توانایی ریاضی می پردازد
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب او رابطه بین آگاهی فضایی و توانایی ریاضی را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Social mobility, therefore, is again closely linked to spatial mobility.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تحرک اجتماعی دوباره با تحرک فضایی پیوند نزدیک دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین تحرک اجتماعی دوباره ارتباط نزدیکی با تحرک ادراک سه بعدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Firstly, it influences the quality and spatial distribution of litter.
[ترجمه گوگل]اولاً، بر کیفیت و توزیع فضایی بستر تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، بر کیفیت و توزیع فضایی زباله تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To the hunter, temporal or spatial measurements mattered very little, if at all.
[ترجمه گوگل]برای شکارچی، اندازه‌گیری‌های زمانی یا مکانی بسیار کم، اگر اصلاً اهمیت داشت
[ترجمه ترگمان]به نظر شکارچی، temporal یا ادراک سه بعدی یک سان اهمیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Indeed, the recent decline in spatial mobility means that daily life is increasingly limited to relatively small regions.
[ترجمه گوگل]در واقع، کاهش اخیر در تحرک فضایی به این معنی است که زندگی روزمره به طور فزاینده ای به مناطق نسبتا کوچک محدود می شود
[ترجمه ترگمان]در واقع، کاهش اخیر در تحرک فضایی به این معنی است که زندگی روزمره به طور فزاینده ای به مناطق نسبتا کوچک محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spatial analysis features particularly prominent on the research agenda relating to natural and technological hazards and geodemographics.
[ترجمه گوگل]ویژگی های تجزیه و تحلیل فضایی به ویژه در دستور کار تحقیقاتی مربوط به مخاطرات طبیعی و تکنولوژیکی و ژئودموگرافیک برجسته است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های آنالیز فضایی به خصوص در دستور کار تحقیقاتی مربوط به مخاطرات طبیعی و تکنولوژیکی و geodemographics برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The demonstrative determiners combine with non-deictic terms for spatial organization to yield complex deictic descriptions of location.
[ترجمه گوگل]تعیین‌کننده‌های نمایشی با اصطلاحات غیردیکتیک برای سازمان‌دهی فضایی ترکیب می‌شوند تا توصیف‌های پیچیده‌ای از مکان ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]این تظاهر کنندگان با شرایط غیر - برای سازمان فضایی ترکیب می شوند تا توصیف پیچیده تری از مکان ارایه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This middle layer has a spatial light modulator that acts as a light valve to modulate the illumination.
[ترجمه گوگل]این لایه میانی دارای یک تعدیل کننده نور فضایی است که به عنوان یک دریچه نور برای تعدیل روشنایی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این لایه میانی یک مدولاتور نور فضایی دارد که به عنوان یک دریچه نور عمل می کند تا روشنایی را تعدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lush simplicity, spatial silence and rhythmic repetition create a musical atmosphere the mind can inhabit.
[ترجمه گوگل]سادگی سرسبز، سکوت فضایی و تکرار ریتمیک فضای موسیقیایی را ایجاد می کند که ذهن می تواند در آن زندگی کند
[ترجمه ترگمان]سادگی Lush، سکوت فضایی و تکرار ریتمیک فضای موسیقی را ایجاد می کنند که ذهن می تواند در آن زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This spatial code is used to direct accurate and selective regressive eye movements.
[ترجمه گوگل]این کد فضایی برای هدایت دقیق و انتخابی حرکات قهقرایی چشم استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این کد فضایی برای هدایت دقیق و selective حرکت چشمی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For example, development of spatial retrieval techniques and nearest neighbour analyses which can operate with fuzzy data.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، توسعه تکنیک های بازیابی فضایی و تحلیل های نزدیکترین همسایه که می تواند با داده های فازی کار کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، توسعه تکنیک های بازیابی فضایی و نزدیک ترین تحلیل های همسایه که می تواند با داده های فازی عملکرد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is also argued that a new spatial division of labour is being established.
[ترجمه گوگل]همچنین استدلال می شود که تقسیم کار فضایی جدیدی در حال ایجاد است
[ترجمه ترگمان]همچنین گفته می شود که تقسیم فضایی جدیدی از نیروی کار در حال تاسیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فضایی (صفت)
spatial

فاصله ای (صفت)
spatial

تخصصی

[عمران و معماری] فضایی
[برق و الکترونیک] فضایی
[ریاضیات] فضایی، مکانی، فاصله ای

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to space, occurring in space (also spacial)
spatial is used to describe things relating to size, area, or position; a formal word.
your spatial ability is your ability to see and understand the relationships between shapes, spaces, and areas.

پیشنهاد کاربران

آقای مهدی نوشته اند �با چه جرئتی این واژه را به مکان ترجمه کرده اند�. اولاً این نوع ادبیات و نگاه از بالا شایسته ی محیط علمی نیست. ثانیاً به دلیل این که واژه ها معناهای قالبی ندارند و در طول زمان و در جغرافیاهای مختلف معناهای مختلفی به خود می گیرند. اتفاقاً از معناهای مهم این واژه همان �مکان�، �گنجایش�، و �جا� است هرچند معنی �فضایی� نیز به مفهوم �سه بعدی�، �مربوط به فضا�، �سه بعدی�، �هندسیِ سه بعدی� نیز از معناهای مرتبط آن هستند. تعریف از واژه نامه ی کمبریج:
...
[مشاهده متن کامل]

Spatial: relating to the position, area, and size of things:
Example: This task is designed to test children's spatial awareness ( = their understanding of where things are in relation to other things ) .
اگر توجه بفرمایید حتی در مثال هم از رابطه ی مکان نسبی اشیا بحث می شود.
مربوط به وضعیت ( موقعیت مکانی ) ،

✍ توضیح: Relating to space or the arrangement of objects in an area 🌌
🔍 مترادف: Geometric
✅ مثال: The artist’s spatial awareness allowed her to create stunning 3D sculptures.
جایگاهی ، سرزمینی
[هندسه] سه بعدی، دارای ابعاد حجمی
[معماری] ۱ - جغرافیایی، ۲ - هندسی، دارای شکل هندسی غیرمسطحه
درک فضایی. درک موقعیت فضایی
spatial awareness :
آگاهی فضایی، ( توانایی قضاوت در مورد موقعیت و اندازه اشیا )
محدوده، وسعت ، حجم، تصور کردن، قلمرو ، گستره، موقعیت مکانی، محدوده
of or relating to space, the three - dimensional realm or expanse in which all material objects are located and all events occur.
...
[مشاهده متن کامل]

از فضا یا مربوط به فضا، قلمرو یا گستره سه بعدی است که همه اشیاء مادی در آن قرار دارند و همه رویدادها روی می دهند.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : space
✅️ اسم ( noun ) : space / spacing / spaciousness
✅️ صفت ( adjective ) : spatial / spacial / spacious
✅️ قید ( adverb ) : spaciously / spatially / spacially
فضایی؛ مانند تحلیل فضایی.
من نمی دونم چیزی space هست و صفت اش میشه spatial رو به چه جرئتی به مکانی یا locational ترجمه می کنند.
عزیزان spatial میشه فضایی نه مکانی. مکان و فضا با همدیگه فرق دارند. واژه ها رو جعل نکنید.
چند جانبه
فضایی ، سه بعدی
روانشناسی:فضایی مثلا در توانایی های فضایی
Anything related to space
Someone with spatial Intelligence is talented at manipulating figures and shapes in their minds
فضایی
مکانی
spatial intelligence هوش فضایی
فضایی ( مربوط به فضا، در جغرافیا ) صفت و اسم آن Space می باشد.
دور: spacial sense = معنا دور
1 - مکان مند، وابسته به مکان
2 - فضایی، ( مربوط به ) فضا
3 - ناشی از دوری، ناشی از بُعد مسافت
مکانی ( بویژه در علوم جغرافیایی )
مکانی
سه بعدی

مکانمند ( مانند موجودات در مقابل خارج از ظرف مکان مانند خدا )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس