spasmodic

/spæzˈmɒdɪk//spæzˈmɒdɪk/

معنی: متناوب، تشنجی، بگیر و ول کن، همراه با انقباضات
معانی دیگر: وابسته به یا همانند گرفتگی ناگهانی عضله یا قولنج، قولنجی، شنجه ای، اسپاسمی، ترنجشی، نامنظم، گهگیر، گهتاز، حمله ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: spasmodical (adj.), spasmodically (adv.)
(1) تعریف: concerning, resembling, or marked by a spasm or spasms; convulsive.

(2) تعریف: sudden and short-lived, or happening in intermittent bursts.

- spasmodic laughter
[ترجمه گوگل] خنده های اسپاسمیک
[ترجمه ترگمان] خنده تند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There was spasmodic fighting in the area yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز درگیری شدید در منطقه رخ داد
[ترجمه ترگمان]دیروز spasmodic در این منطقه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He managed to stifle the spasmodic sobs of panic rising in his throat.
[ترجمه گوگل]او توانست هق هق هولناکی که در گلویش بلند شده بود را خفه کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد هق هق گریه اش را که در گلویش پیچیده بود خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He made spasmodic attempts to clean up the house.
[ترجمه گوگل]او برای تمیز کردن خانه تلاش های اسپاسمی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او تلاش خود را برای تمیز کردن خانه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We communicated in spasmodic shouts, for Archie was growing deaf and the wind outside was showing no sign of abatement.
[ترجمه گوگل]ما با فریادهای پر از اسپاسم ارتباط برقرار کردیم، زیرا آرچی ناشنوا می شد و باد بیرون هیچ نشانه ای از کاهش نشان نمی داد
[ترجمه ترگمان]ما با فریادهای خود به هم خبر دادیم، زیرا آرچی چون کر شده بود و باد بیرون می وزید اثری از تخفیف در آن دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet there were spasmodic and disparate indications of development in the opposite direction.
[ترجمه گوگل]با این حال نشانه‌های اسپاسم و متفاوتی از توسعه در جهت مخالف وجود داشت
[ترجمه ترگمان]با این حال، spasmodic و نشانه های متفاوتی از توسعه در جهت مخالف وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was no spasmodic jerking, nothing but the angry resurgence of the phosphorus embers as the bullets slammed home.
[ترجمه گوگل]هیچ تکان اسپاسمی وجود نداشت، چیزی جز طغیان خشمگین اخگرهای فسفر در حالی که گلوله ها به خانه اصابت می کردند
[ترجمه ترگمان]همچنان که گلوله ها به خانه باز می گشتند، هیچ حرکتی نکرد، هیچ چیز، جز the سرخ فسفر که گلوله ها به خانه باز می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So while his competitors resorted to spasmodic mass layoffs and cutthroat bidding during economic downturns, Zack held his ground.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در حالی که رقبای او در طول رکود اقتصادی به اخراج‌های دسته جمعی و مناقصه‌های شدید متوسل می‌شدند، زک موضع خود را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین در حالی که رقبای او به شدت با تعدیل نیرو و قیمت دهی cutthroat در طی downturns اقتصادی متوسل شدند، زاک سطح زمین را نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But apart from spasmodic translations of some popular fiction and poetry, they don't do much work.
[ترجمه گوگل]اما جدای از ترجمه‌های پرخاشگر از برخی داستان‌ها و شعرهای رایج، کار چندانی انجام نمی‌دهند
[ترجمه ترگمان]اما جدای از ترجمه برخی از کتاب های داستانی و شعر، آن ها کاره ای زیادی انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spasmodic displays of genius are evident in her music.
[ترجمه گوگل]نمایش های اسپاسمودیک نبوغ در موسیقی او مشهود است
[ترجمه ترگمان]نمایش Spasmodic از نبوغ در موسیقی او مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The record is spasmodic and must be treated as such.
[ترجمه گوگل]سابقه اسپاسم است و باید به این ترتیب رفتار شود
[ترجمه ترگمان]این رکورد spasmodic است و باید با آن رفتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Street lighting is spasmodic and piped water comes in sluggish fits and starts.
[ترجمه گوگل]روشنایی خیابان اسپاسم است و آب لوله‌کشی با تناسب اندام می‌آید و شروع به کار می‌کند
[ترجمه ترگمان]روشنایی خیابان تند است و آب لوله کشی به صورت sluggish در می آید و شروع به حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods: The spasmodic muscles were identified by EMG, CT or MRI preoperatively.
[ترجمه گوگل]روش کار: قبل از عمل، عضلات اسپاسمودیک توسط EMG، CT یا MRI شناسایی شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها: ماهیچه های spasmodic توسط EMG، CT یا MRI شناسایی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Indications: Stomach-ache, indigestion, hyperacidity, heartburn, flatulent and spasmodic.
[ترجمه گوگل]موارد مصرف: معده درد، سوء هاضمه، اسیدیته بیش از حد، سوزش سر دل، نفخ و اسپاسم
[ترجمه ترگمان]نشانه ها: درد شکم، سوهاضمه، hyperacidity، تپش قلب، flatulent و spasmodic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The anti - spasmodic properties of Rooibos help relieve digestive stress, stomach ulcers, nausea, constipation and heartburn.
[ترجمه گوگل]خواص ضد اسپاسم رویبوس به تسکین استرس گوارشی، زخم معده، حالت تهوع، یبوست و سوزش سر دل کمک می کند
[ترجمه ترگمان]خواص ضد تشنج Rooibos به تسکین استرس گوارشی، زخم معده، تهوع، یبوست و تپش قلب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His relations with me were subject to spasmodic outbursts tending constantly to get worse.
[ترجمه گوگل]روابط او با من در معرض طغیان‌های اسپاسمیک بود که دائماً بدتر می‌شد
[ترجمه ترگمان]روابط او با من در این بود که دائما از کوره در برود و پیوسته مراقب اوضاع و احوال خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متناوب (صفت)
staggering, alternate, intermittent, alternative, alternating, periodic, sporadic, discontinuous, spasmodic

تشنجی (صفت)
jerky, spastic, spasmodic

بگیر و ول کن (صفت)
spasmodic

همراه با انقباضات (صفت)
spasmodic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to spasms, characteristic of a spasm, convulsive; fitful, irregular, intermittent
something that is spasmodic happens for short periods of time at irregular intervals.

پیشنهاد کاربران

taking place from time to time but not regular
پرکاربرد برای اینترنت ضعیف که قطع و وصل میشه
ناپیوسته - شل کن و سفت کن
spasmodic ( پزشکی )
واژه مصوب: تنجشی 2
تعریف: دارای ماهیت تنجش/ گرفت

بپرس