sparring partner

/ˈspɑːrɪŋˈpɑːrtnər//ˈspɑːrɪŋˈpɑːtnə/

کسی که مشت زن با او تمرین مشت زنی می کند، حریف مشت بازی هنگام تمرین مشت بازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who acts as a boxer's opponent in practice rounds.

جمله های نمونه

1. He was an old political sparring partner of mine.
[ترجمه گوگل]او یک شریک جنگی سیاسی قدیمی من بود
[ترجمه ترگمان]او هم کار من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He pulled his punches to avoid hurting his sparring partner.
[ترجمه گوگل]او مشت‌هایش را می‌کشید تا به شریک مسابقه‌اش آسیب نرساند
[ترجمه ترگمان]اون مشت هاش رو بیرون کشید تا از دست همکارش فرار نکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Doubt acts as a sparring partner both to truth and error.
[ترجمه گوگل]شک به عنوان یک شریک مبارزه برای حقیقت و خطا عمل می کند
[ترجمه ترگمان]شک و تردید به عنوان یک شریک متضاد هم در مقابل حقیقت و هم اشتباه عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. While searching for a worthy sparring partner, Goku stumbles across a surprising discovery hidden deep within the secluded labyrinth - and finds help a most unexpected way!
[ترجمه گوگل]گوکو در حالی که به دنبال یک شریک مبارزه با ارزش می‌گردد، به یک کشف شگفت‌انگیز که در اعماق هزارتوی منزوی پنهان شده است، برخورد می‌کند - و به روشی غیرمنتظره کمک می‌یابد!
[ترجمه ترگمان]در حالی که به دنبال یک شریک در رقابت با هم رقابت می کنید، Goku سکندری خوران از یک اکتشاف شگفت انگیز پنهان در اعماق تاریک عبور می کند - و به یک راه غیر منتظره ای کمک می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His great sparring partner was his friend and fellow Scot, David Hume, who taught Smith many of his best punches.
[ترجمه گوگل]شریک جنگی بزرگ او دوست و همکار اسکاتلندی اش دیوید هیوم بود که بسیاری از بهترین مشت هایش را به اسمیت آموخت
[ترجمه ترگمان]شریک بزرگش، دیوید هیوم، که بسیاری از بهترین مشت های خود را به اسمیت آموزش داده بود، دوست او و همکارش دیوید هیوم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hollins will be keeping his eye on Councilman Keith Beier, his ideological nemesis and verbal sparring partner on the council dais.
[ترجمه گوگل]هالينز چشم خود را به عضو شوراي كيت بير، دشمن ايدئولوژيك و شريك جنگي كلامي خود در شورا خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]Hollins در حال حاضر چشم خود را به کیت Keith، رقیب ایدئولوژیک وی و شریک دعوای شفاهی اش در این شورا نگاه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The most telling exchanges came between Sir Lewis and his long-time sparring partner, shareholder James Middlemass.
[ترجمه گوگل]مهم ترین تبادلات بین سر لوئیس و شریک طولانی مدت او، سهامدار جیمز میدلماس انجام شد
[ترجمه ترگمان]اکثر مبادلات میان سر لویس و شریک زندگی طولانیش به نام جیمز Middlemass رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is a friendly chess program which aspires to become your favorite sparring partner.
[ترجمه گوگل]این یک برنامه شطرنج دوستانه است که در آرزوی تبدیل شدن به شریک جنگی مورد علاقه شماست
[ترجمه ترگمان]این یک برنامه شطرنج دوستانه است که آرزو دارد شریک مورد علاقه شما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's rather apposite, then, that Kundera's most careful defender is also his former sparring partner on the question of "Czech Destiny".
[ترجمه گوگل]بنابراین، بسیار درست است که محتاط ترین مدافع کوندرا در مورد "سرنوشت چک" هم شریک سابق او در مسابقه باشد
[ترجمه ترگمان]پس بهتر است بگویم که بهترین مدافع Kundera هم کار سابق او در مورد سوال \"سرنوشت چک\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ryan and his older brother Reno, a decorated judoka in his own right, share a house there and Ryan was often his brother's sparring partner.
[ترجمه گوگل]رایان و برادر بزرگترش رنو، جودوکار مداحی به تنهایی، در خانه مشترک هستند و رایان اغلب شریک جنگی برادرش بود
[ترجمه ترگمان]رایان و برادر بزرگ ترش رنو، یک جودوکار شرکت کننده در سمت راست خود، خانه ای را در آنجا به اشتراک گذاشت و رایان اغلب شریک زندگی برادرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• someone who one practices fighting with

پیشنهاد کاربران

کسی که باعث میشه در هر حرفه ای مثل ورزش - بازیگری طرف مقابل بهتر بازی کنه .
مثلا اگر شما با عزت اله انتظامی در فیلمی همبازی باشید انگار برای شما تمرین بازیگری هست .
حریف تمرینی

بپرس