sparkling

/ˈspɑːrkl̩ɪŋ//ˈspɑːkl̩ɪŋ/

معنی: جرقه زننده، بارقه دار
معانی دیگر: برق زن، جرقه دار، کف دار، با تلئلئو

جمله های نمونه

1. sparkling wine
شراب گازدار

2. a lake sparkling in the lap of a mountain
دریاچه ای که در دامن کوه می درخشید

3. daee reza's sparkling intelligence
هوش سرشار دایی رضا

4. sherry bought a sparkling set of dinner glasses
شری یک دست ظرف غذاخوری نو و براق خرید.

5. the kitchen is sparkling clean
آشپزخانه از تمیزی برق می زند.

6. the sand was sparkling with specks of gold
ذرات طلا در شن می درخشید.

7. She grinned at me, her eyes sparkling.
[ترجمه گوگل]در حالی که چشمانش برق می زد به من پوزخند زد
[ترجمه ترگمان]او به من نیشخند زد، چشمانش می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His eyes were sparkling with happiness.
[ترجمه گوگل]چشمانش از خوشحالی برق می زد
[ترجمه ترگمان]چشمانش از شادی می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her sparkling jewellery served as the perfect foil for her fine complexion.
[ترجمه ali] جواهرات درخشان او به عنوان بهترین زرق و برق برای صورت جذاب و زیبای او استفاده میشد
|
[ترجمه گوگل]جواهرات درخشان او به عنوان فویل عالی برای پوست زیبای او عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]جواهرات درخشان او به عنوان the عالی برای چهره زیبایش سرو کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sparkling wine can also put you in the party spirit.
[ترجمه گوگل]شراب گازدار نیز می تواند شما را در روحیه مهمانی قرار دهد
[ترجمه ترگمان]شراب Sparkling هم می تواند شما را در روح حزب قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you like still or sparkling water?
[ترجمه گوگل]آیا آب گازدار یا گازدار را دوست دارید؟
[ترجمه ترگمان]باز هم از آب گازدار خوشتون میاد یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Try some of this sparkling white wine — the poor man's champagne.
[ترجمه گوگل]مقداری از این شراب سفید درخشان - شامپاین مرد فقیر را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]بعضی از این شراب سفید درخشان را امتحان کن شامپاین مرد بیچاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Other sparkling wines are often considered the poor relations of champagne.
[ترجمه گوگل]سایر شراب های گازدار اغلب به عنوان روابط ضعیف شامپاین در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]سایر شراب های sparkling اغلب به عنوان خویشاوندان فقیر شامپاین در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can you tell the difference between sparkling wine and champagne?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تفاوت بین شراب گازدار و شامپاین را بگویید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی تفاوت بین شراب و شامپاین رو بهم بگی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The champion was in sparkling form.
[ترجمه گوگل]قهرمان در فرم درخشانی بود
[ترجمه ترگمان]قهرمان به شکل درخشانی می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He is sparkling and versatile in front of the camera.
[ترجمه گوگل]او در مقابل دوربین درخشان و همه کاره است
[ترجمه ترگمان]او در مقابل دوربین می درخشد و چند منظوره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The big stores have had another year of sparkling results.
[ترجمه گوگل]فروشگاه های بزرگ یک سال دیگر نتایج درخشانی داشته اند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های بزرگ یک سال دیگر از نتایج درخشان را داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جرقه زننده (صفت)
scintillant, scintillating, sparkling

بارقه دار (صفت)
shining, scintillant, scintillating, sparkling

تخصصی

[پلیمر] جرقه زن، برق زن، گازدار

انگلیسی به انگلیسی

• emitting sparks; reflecting light, glittering, brilliant; effervescent, carbonated (about a beverage); brilliant, lively
sparkling things shine brightly.
you use sparkling to describe a person or performance that is very lively and entertaining.
see also sparkle.

پیشنهاد کاربران

shining and flashing with light
sparking water
اب گازدار
sparking wine
شراب گازدار
علاوه بر این دو درخشان و برق زننده هم می شه
هیجان انگیز و به خصوص
I'm sparkling یعنی من درخشانم و دارم برق میزنم
وقتی یه لباس براق یاکفش براق میپوشید میتونید این جمله رو به کار ببرید
درخشان , براق ؛ گاز دار
# sparkling blue eyes
# sparkling white teeth
# sparkling performance
# Champagne is a sparkling wine
Fizzy
آب گازدار، درخشان
جرقه دار : کف دار : برق زن
دارای تلئلوء و درخشان
جوشان ، گازدار
گاز دار
شفاف ودرخشان
درخشان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس