spar

/ˈspɑːr//spɑː/

معنی: نزاع، تیر اهن یا الوار، تیردکل، مشاجره کردن
معانی دیگر: (هر نوع کانی براق و بلورین و غیر فلزی که به آسانی متورق یا تراشه می شود) اسپار، (کشتی بادبانی) دکل، دکلچه، دیرک، تیر، (هواپیما و غیره) هر یک از تیرهای فلزی که بال ها را نگه می دارند، چانه زدن، چک و چانه زدن، یکی به دو کردن، (خروس جنگی) با پا و چنگال و مهمیز مخصوص جنگیدن، (در مسابقات مشت زنی نمایشی یا در تمرین ها) جا خالی دادن و روی این پا و آن پا جهیدن و گاهی ضربه وارد کردن، چانه زنی، بحث، مشاجره، درساختمان تیر اهن یا الوار، مشت بازی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a female member of the U.S. Coast Guard (acronym for "semper paratus", the Guard's motto).
اسم ( noun )
(1) تعریف: a strong pole, esp. one that supports sails on a ship, such as the mast, boom, gaff, or yard.
مشابه: boom

(2) تعریف: a main part of the framework of an airplane wing, reaching from base to tip.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spars, sparring, sparred
مشتقات: sparlike (adj.)
• : تعریف: to supply or furnish with spars.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: spars, sparring, sparred
(1) تعریف: to make boxing movements without hitting hard, as for practice or in fun.
مشابه: box

- The boxer looked around the gym for someone to spar with.
[ترجمه گوگل] بوکسور به اطراف ورزشگاه نگاه کرد تا کسی با او مسابقه دهد
[ترجمه ترگمان] بوکسور به اطراف سالن ورزش نگاه کرد تا کسی با آن مبارزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fight with words; argue; dispute.

- The politician sparred with her rival on the morning news program.
[ترجمه گوگل] این سیاستمدار در برنامه صبحگاهی با رقیب خود دعوا کرد
[ترجمه ترگمان] سیاست مدار با رقیب خود در برنامه اخبار صبح تمرین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or movement of sparring.

(2) تعریف: a boxing match.
مشابه: fight

(3) تعریف: an argument or dispute.
اسم ( noun )
مشتقات: sparlike (adj.)
• : تعریف: any of a number of shiny or somewhat lustrous crystalline minerals (often used in combination).

جمله های نمونه

1. They always spar over trivial matters.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه بر سر مسائل بی اهمیت دعوا می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه بر مسائل جزئی تمرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With protective gear on you can spar with a partner.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تجهیزات محافظ می توانید با یک شریک مسابقه دهید
[ترجمه ترگمان]با لوازم حفاظتی که بر روی شما قرار دارد می توانید با یک شریک بازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He could spar well enough but he couldn't seem to finish off his opponents.
[ترجمه گوگل]او می توانست به اندازه کافی خوب اسپار کند اما به نظر نمی رسید که حریفانش را تمام کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست به اندازه کافی تمرین کند، اما به نظر نمی رسید که opponents را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Frank and Jill always spar with each other at meetings, but they're good friends really.
[ترجمه گوگل]فرانک و جیل همیشه در جلسات با هم دعوا می کنند، اما آنها واقعاً دوستان خوبی هستند
[ترجمه ترگمان]فرانک و جیل همیشه با هم در جلسات تمرین می کردند، اما دوست های خوبی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Patiently Loi and Mark set about constructing another spar.
[ترجمه گوگل]لوی و مارک با صبر و حوصله شروع به ساختن اسپار دیگری کردند
[ترجمه ترگمان]لوی و مارک با بردباری به ساختن تیر دیگر پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A fractional rig is set on a Proctor spar with swept-back spreaders.
[ترجمه گوگل]یک دکل کسری بر روی یک اسپار پروکتور با پخش کننده‌های پشتی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]یه دستگاه کسری داره روی یه میله پراکتر که با جارو برقی مبارزه می کنه نصب می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The commonest are rough spar or aggregate finishes, and imitation brick and stonework; all can be painted if required.
[ترجمه گوگل]متداول‌ترین آن‌ها عبارتند از: سنگ‌دانه یا سنگ‌دانه‌های خشن و آجر و سنگ‌کاری تقلیدی در صورت لزوم می توان همه را رنگ کرد
[ترجمه ترگمان]رایج ترین نوع سنگ ناهموار و سنگ آهک مصنوعی است؛ در صورتی که مورد نیاز باشد، همه آن ها می توانند رنگ آمیزی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An old white gate with no middle spar, Rusty bikes and the door of a car.
[ترجمه گوگل]یک دروازه سفید قدیمی بدون اسپار میانی، دوچرخه های زنگ زده و درب ماشین
[ترجمه ترگمان]دروازه سفید قدیمی با هیچ تمرین middle، Rusty Rusty و در اتومبیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So a crack in a titanium spar can be detected under a layer of aluminum skin.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک ترک در یک اسپار تیتانیوم را می توان در زیر لایه ای از پوست آلومینیومی تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک ترک در یک تکه چوب تیتانیوم می تواند زیر لایه ای از پوسته آلومینیومی تشخیص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. U. S. presidential campaign ads spar over education.
[ترجمه گوگل]تبلیغات کمپین ریاست جمهوری ایالات متحده بر سر آموزش و پرورش
[ترجمه ترگمان]u S تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری بر سر آموزش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. NASA officials also continue to spar with lawmakers from both sides of the aisle who say that the agency is balking at congressionally imposed plans for manned exploration of the solar system.
[ترجمه گوگل]مقامات ناسا همچنین به جدال با قانونگذاران از هر دو طرف ادامه می دهند که می گویند آژانس از برنامه های تحمیلی کنگره برای اکتشاف سرنشین دار منظومه شمسی خودداری می کند
[ترجمه ترگمان]مقامات ناسا نیز به مبارزه با قانونگذاران هر دو طرف راهرو ادامه می دهند که می گویند این آژانس در مخالفت با طرح های تحمیل شده برای کاوش در منظومه شمسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A spar buoy is a navigation mark which functions as a navigational aid at sea.
[ترجمه گوگل]شناور اسپار یک علامت ناوبری است که به عنوان کمک ناوبری در دریا عمل می کند
[ترجمه ترگمان]شناور شناور یک علامت ناوبری است که به عنوان یک راهنمای جهت یابی در دریا عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am anxiously, and his father spar together as a result, I lost the battle.
[ترجمه گوگل]من مضطرب هستم و پدرش با هم جنگیدند و در نتیجه جنگ را باختم
[ترجمه ترگمان]من با نگرانی هستم، و پدرش با هم گلاویز شده و در نتیجه مبارزه را از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bottom line : Look for China Mobile to spar with the telecoms regulator over timing for 4G licenses, with the regulator's go-slow approach likely to win the battle.
[ترجمه گوگل]خط پایانی: به دنبال China Mobile باشید تا با تنظیم‌کننده مخابرات بر سر زمان‌بندی مجوزهای 4G، با رویکرد آهسته تنظیم‌کننده که احتمالاً در این نبرد پیروز می‌شود، اختلاف نظر داشته باشد
[ترجمه ترگمان]خط پایین: به دنبال چین همراه با قانون مخابرات در طول زمان برای مجوزهای ۴ G، با رویکردی کند و آهسته است که به احتمال زیاد در این نبرد پیروز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزاع (اسم)
quarrel, battle, fray, affray, strife, dispute, contention, discord, spar, war, warfare, fuss, scuffle, wrangle, squeal, scrap, tousle, dust-up, embroilment, falling-out

تیر اهن یا الوار (اسم)
spar

تیر دکل (اسم)
spar

مشاجره کردن (فعل)
dispute, argue, altercate, brabble, pettifog, spar, wrangle

تخصصی

[زمین شناسی] اسپار - (کانی شناسی)؛ اصطلاحی که بطور کلی برای هر کانی بلورین شفاف تا نیمه شفاف رنگ روشن استفاده می شود و معمولاً به راحتی رخ پذیر است و تا حدودی جلادار است بویژه کانی ای که به عنوان کانی غیرفلزی ارزشمند یافت می شود مانند اسپار ایسلند (کلسیت)، فلورواسپار (فلوریت). اسپار سنگین (باریت) یا فلدسپار. مترادف منسوخ: spath. - ( معدن کاری و استخراج)؛ اصطلاح معدنکاران برای رگه های کوچک رسی موجود در رگه زغال.
[پلیمر] تیر، تیر طولی(در اسکلت هواپیما)

انگلیسی به انگلیسی

• sturdy pole (like one used for masts); act of sparring; boxing practice; quarrel, dispute; any of a number of crystalline minerals; (british) convenience store, mini-mart
practice boxing moves, make boxing movements without hitting hard; dispute, quarrel; supply with spars
if you spar with someone, you box using fairly gentle blows instead of hitting your opponent hard, either when you are training or when you want to test how quickly your opponent reacts.
to spar with someone also means to argue with them, but not in an openly aggressive way.
a spar is a strong pole, especially one that a sail is attached to on a sailing ship.

پیشنهاد کاربران

بحث یا جدل معمولا به صورت دوستانه
توی بوکس sparing به معنای "مبارزه تمرینی توافقی" هست که بین دو حریف تمرینی اتفاق می افته
به این صورت که مثلا دو نفر توافق میکنند که توی اون session تمرینی با 20 درصد سرعت و قدرت با هم مبارزه کنند.
[Verb]
:SYN
argue - quarrel
:Meaning
to spar with someone also means to argue with them, but not in an openly aggressive way
to argue
بحث و جدل کردن
Frank and Jill always spar with each other at meetings, but really, they're good friends
"Unlike William, who has accepted her, she says Harry continues to ‘defame’ her. Camilla will never forgive him, and there are going to be difficult days in the King’s household as the royal couple spars constantly, " they said
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/spar
spar ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: تیر حامل
تعریف: تیر طولی و اصلی بال هواگَرد که از سر یک بال تا سر بال دیگر امتداد دارد
بیشتر به عنوان دعوا کردن یا نزاع استفاده میشه

بپرس