spadework

/ˈspeɪˌdwərk//ˈspeɪdwɜːk/

معنی: خرحمالی، زحمات اولیه کار، کاری که با بیل انجام میدهند
معانی دیگر: اقدامات اولیه (به ویژه برای کاری دشوار یا ناخوشایند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: preparatory work for a project or activity.

(2) تعریف: work performed with a spade.

جمله های نمونه

1. Most of the spadework had been done by 198
[ترجمه گوگل]بیشتر کارها تا سال 198 انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]اکثر of توسط ۱۹۸ مورد انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have to do all the spadework for the monthly committee meetings.
[ترجمه گوگل]من باید همه کارها را برای جلسات ماهانه کمیته انجام دهم
[ترجمه ترگمان]من باید تمام the را برای جلسات ماهانه کمیته انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is now that the spadework has to be done to lay firm foundations for later success.
[ترجمه گوگل]اکنون است که باید برای پی ریزی پایه های محکم برای موفقیت های بعدی، کارها انجام شود
[ترجمه ترگمان]اکنون این است که the باید برای موفقیت بعدی بنیان محکم محکمی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With Husqvarna, that pleasure comes without the spadework.
[ترجمه گوگل]با Husqvarna، این لذت بدون کلنگ به دست می آید
[ترجمه ترگمان] با \"Husqvarna\"، این لذت بدون \"spadework\" میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The intellectual spadework for a compromise on Jerusalem has been done; the ingredient the process has lacked is not time.
[ترجمه گوگل]کلک فکری برای سازش در مورد اورشلیم انجام شده است عنصری که فرآیند فاقد آن است زمان نیست
[ترجمه ترگمان]تلاش عقلانی برای مصالحه بر روی اورشلیم انجام شده است؛ جز اصلی که این فرآیند فاقد آن است، زمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By 1981 much of the intellectual spadework for the Reagan presidency had been done.
[ترجمه گوگل]تا سال 1981 بسیاری از کارهای فکری برای ریاست جمهوری ریگان انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۹۸۱ بسیاری از the فکری برای ریاست جمهوری ریگان صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two scholars have done some particularly valuable linguistic spadework.
[ترجمه گوگل]دو نفر از محققین کارهای زبانی بسیار ارزشمندی را انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]دو محقق به طور خاص spadework زبانی با ارزش را انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She helped with the spadework in the early days of the Wisley garden, I had learned.
[ترجمه گوگل]من یاد گرفته بودم، او در روزهای اولیه باغ ویسلی به کار بیل‌زنی کمک می‌کرد
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفته بودم که او در روزه ای اول باغ Wisley به the کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most of the spadework in the research was done by grad students.
[ترجمه گوگل]بیشتر کارها در این تحقیق توسط دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد انجام شد
[ترجمه ترگمان]اکثر of در این تحقیق توسط دانش آموزان فارغ التحصیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Next time, do a little spadework.
[ترجمه گوگل]دفعه بعد، یک کار کوچک انجام دهید
[ترجمه ترگمان] دفعه بعد، یکم \"spadework\" بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She got the praise for the job but he did all the spadework.
[ترجمه گوگل]او برای این کار مورد تحسین قرار گرفت، اما او همه کارها را انجام داد
[ترجمه ترگمان]او برای این کار تحسین و تمجید کرد، اما همه این کارها را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile the soldiers were getting some help with the spadework.
[ترجمه گوگل]در همین حین، سربازان در حال دریافت کمک برای بیل زدن بودند
[ترجمه ترگمان]در این ضمن سربازان در حال دریافت کمک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As things are, he has not only to invent his method, but also do most of the spadework for himself.
[ترجمه گوگل]همانطور که همه چیز وجود دارد، او نه تنها باید روش خود را اختراع کند، بلکه بیشتر کارها را برای خودش انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]همان طور که همه چیز هست، او نه تنها روش خود را اختراع کرده است، بلکه بیشتر آن را برای خود انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They helped dig the badgers' new home . . . there were also a few young recruits on hand to help with the spadework.
[ترجمه گوگل]آنها به حفر خانه جدید گورکان کمک کردند همچنین چند جوان استخدام شده برای کمک به بیل‌کاری در دست بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به کندن خانه جدید کمک کردند تعداد کمی از افراد جوان در دست هم بودند که به the کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرحمالی (اسم)
grind, slog, moil, fag, corvee, drudgery, elbow grease, plod, punisher, taskwork, hackwork, spadework

زحمات اولیه کار (اسم)
spadework

کاری که با بیل انجام میدهند (اسم)
spadework

انگلیسی به انگلیسی

• hard dull drudgery preparatory work; work carried out with a spade
spadework is uninteresting work that has to be done as preparation before you can start a project or activity.

پیشنهاد کاربران

بپرس