spacing

/ˈspeɪsɪŋ//ˈspeɪsɪŋ/

معنی: فاصله، فاصله گذاری، مراعات فواصل
معانی دیگر: فاصله بندی، صفحه چینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: arrangement of objects and spaces within a given area.

- poor spacing in the design
[ترجمه گوگل] فاصله ضعیف در طراحی
[ترجمه ترگمان] فاصله ضعیف در طراحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I was spacing out the seedlings into divided trays.
[ترجمه گوگل]من نهال ها را در سینی های تقسیم بندی شده جدا کردم
[ترجمه ترگمان]من was رو از ریشه در اوردم تا سینی های تقسیم رو تقسیم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Use double spacing and wide margins to leave room for comments.
[ترجمه گوگل]از فاصله دو برابر و حاشیه های وسیع استفاده کنید تا جایی برای نظرات باقی بمانید
[ترجمه ترگمان]از فاصله گذاری دوگانه و حاشیه های زیاد برای ترک اتاق استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please type or write clearly in double spacing on one side of A4 paper only.
[ترجمه گوگل]لطفاً فقط در یک طرف کاغذ A4 به وضوح تایپ یا با فاصله دو برابر بنویسید
[ترجمه ترگمان]لطفا فقط در یک طرف کاغذ A۴ به طور واضح حروف را تایپ کنید یا بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Be careful with your spacing or you won't get the heading on one line.
[ترجمه گوگل]مراقب فاصله خود باشید وگرنه عنوان را در یک خط دریافت نمی کنید
[ترجمه ترگمان]با فاصله زیاد مراقب باشید، وگرنه به سمت یک صف نخواهید رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Generous spacing gives healthier trees and better crops.
[ترجمه گوگل]فاصله سخاوتمندانه باعث درختان سالم تر و محصولات بهتر می شود
[ترجمه ترگمان]فاصله گذاری بخشنده به درختان سالم تر و محصولات بهتر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Women once again are having fewer children and spacing them further apart.
[ترجمه گوگل]زنان بار دیگر فرزندان کمتری دارند و آنها را از هم دورتر می کنند
[ترجمه ترگمان]زنان یک بار دیگر کودکان کمتری دارند و فاصله بیشتری از آن ها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can't remember what happened next-I was totally spacing out.
[ترجمه گوگل]نمی توانم به یاد بیاورم که بعداً چه اتفاقی افتاد - من کاملاً از هم فاصله می گرفتم
[ترجمه ترگمان]یادم نمی اید که بعد چه اتفاقی افتاد - کاملا گیج بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The effect of short spacing on infant mortality seems to be loosely associated with the overall level of infant mortality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اثر فاصله کوتاه بر مرگ و میر نوزادان ارتباط ضعیفی با سطح کلی مرگ و میر نوزادان دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تاثیر فاصله کوتاه بر مرگ و میر نوزادان با سطح کلی مرگ و میر نوزادان در ارتباط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore, we can use the aspect ratio of Spacing between the boats.
[ترجمه گوگل]بنابراین، می توانیم از نسبت ابعاد فاصله بین قایق ها استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما می توانیم از نسبت ابعاد فاصله گذاری بین قایق ها استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If typed or word-processed, use double spacing.
[ترجمه گوگل]در صورت تایپ یا پردازش کلمه، از فاصله دو برابر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر تایپ شود یا کلمه پردازش شود، از فاصله گذاری دوگانه استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The proper spacing of plants is critical for their growth.
[ترجمه گوگل]فاصله مناسب گیاهان برای رشد آنها حیاتی است
[ترجمه ترگمان]فاصله مناسب گیاهان برای رشد آن ها حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. True hyphenated justification and the ability to adjust spacing between letters was not common.
[ترجمه گوگل]توجیه خط فاصله واقعی و توانایی تنظیم فاصله بین حروف رایج نبود
[ترجمه ترگمان]توجیه hyphenated حقیقی و توانایی تنظیم فاصله بین حروف، رایج نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We will return to this problem of spacing in the following section, with a more extended discussion on consonance and dissonance.
[ترجمه گوگل]ما در بخش بعدی با بحث گسترده تر در مورد همخوانی و ناهماهنگی به این مشکل فاصله گذاری باز خواهیم گشت
[ترجمه ترگمان]ما به این مساله فاصله در بخش بعدی با یک بحث گسترده تر بر روی موافق و ناهماهنگی به این مساله باز خواهیم گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

فاصله گذاری (اسم)
spacing

مراعات فواصل (اسم)
spacing

تخصصی

[سینما] لیدر گذاری
[عمران و معماری] فاصله بندی - حد فاصل
[برق و الکترونیک] جاگذاری، فاصله
[زمین شناسی] فاصله بندى،تقسیم بندى - فاصله دو چال دریک ردیف،فاصله ردیفی چالها، فاصله بین چال هادر جهتی عمود برضخامت بارسنگ را فاصله ردیفی چالها می گویند .این مقدارمعمولا بیش ازضخامت بارسنگ می باشد.
[نساجی] فاصله دار کردن نخهای تار پارچه
[ریاضیات] فاصله گذاشتن، فاصله گذاری، مراعات فواصل
[معدن] فاصلهداری (مکانیک سنگ) - فاصلهداری چا لها (آتشباری)
[آمار] 1. فاصله گذاری 2. فاصله

انگلیسی به انگلیسی

• (in typography) arranging of spaces, technique of setting a pair of letters closer together than is usual by reducing the space between them, kerning
spacing refers to the way that typing or printing is arranged on a page, especially in relation to the amount of space that is left between words or between lines of printing and typing.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : space
✅️ اسم ( noun ) : space / spacing / spaciousness
✅️ صفت ( adjective ) : spatial / spacial / spacious
✅️ قید ( adverb ) : spaciously / spatially / spacially
spacing ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: سرفاصله
تعریف: حدِّفاصل جلوی یک خودرو تا جلوی خودروِ بعد در صف خودروهای متوالی

بپرس