فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sows, sowing, sowed, sown
حالات: sows, sowing, sowed, sown
• (1) تعریف: to plant or scatter (seeds) in or over the ground.
• مشابه: broadcast
• مشابه: broadcast
• (2) تعریف: to plant or scatter seeds in or over (a garden row, field, or the like).
• مشابه: seed
• مشابه: seed
• (3) تعریف: to introduce or set in motion; disseminate; propagate.
• مشابه: broadcast
• مشابه: broadcast
- Who sowed that rumor?
[ترجمه گوگل] چه کسی آن شایعه را کاشت؟
[ترجمه ترگمان] چه کسی این شایعه را منتشر ساخته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چه کسی این شایعه را منتشر ساخته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: sowable (adj.), sower (n.)
مشتقات: sowable (adj.), sower (n.)
• : تعریف: to plant or scatter seeds in or over the ground.
- You can't harvest unless you sow.
[ترجمه علی ره گشائی] شما تا بذری نکارید نمی تونید برداشت کنید|
[ترجمه گوگل] شما نمی توانید برداشت کنید مگر اینکه بکارید[ترجمه ترگمان] تو که نمی توانی برداشت کنی مگر اینکه you
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a mature female pig or hog.