اسم ( noun )
• (1) تعریف: a point on the compass halfway between south and west.
• (2) تعریف: a region in the direction of southwest.
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: located in or near the southwest.
- I live in the southwest state of Texas.
[ترجمه گوگل] من در ایالت جنوب غربی تگزاس زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان] I، تگزاس شهری در ایالت تگزاس از ایالات جنوبی ایالات متحده آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] I، تگزاس شهری در ایالت تگزاس از ایالات جنوبی ایالات متحده آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: from, toward, or facing the southwest.
- There was a southwest wind blowing.
[ترجمه گوگل] باد جنوب غربی می وزید
[ترجمه ترگمان] باد جنوب غربی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باد جنوب غربی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We looked out the southwest window.
[ترجمه گوگل] از پنجره جنوب غربی به بیرون نگاه کردیم
[ترجمه ترگمان] از پنجره جنوب غربی به بیرون نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از پنجره جنوب غربی به بیرون نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: in or near the southwest
- He lives southwest of us.
[ترجمه گوگل] او در جنوب غربی ما زندگی می کند
[ترجمه ترگمان] اون جنوب غرب ما زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون جنوب غرب ما زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to or toward the southwest.
- We traveled southwest to get from New York to Texas.
[ترجمه گوگل] ما به جنوب غربی سفر کردیم تا از نیویورک به تگزاس برسیم
[ترجمه ترگمان] ما به جنوب غربی سفر کردیم تا از نیویورک به تگزاس برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما به جنوب غربی سفر کردیم تا از نیویورک به تگزاس برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید