southward

/ˈsaʊθwərd//ˈsaʊθwəd/

معنی: متمایل بجنوب، بطرف جنوب، بسوی جنوب
معانی دیگر: به سوی جنوب، جنوب سوی، جنوبی، رو به جنوب
southward(s)
سوی جنوب

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: toward the south.
مشابه: down
صفت ( adjective )
• : تعریف: in, at, facing, or moving toward the south.
اسم ( noun )
مشتقات: southwards (adv.)
• : تعریف: the south, or a point, direction, or region located in the south.

جمله های نمونه

1. we steamed southward
(با نیروی بخار) به سمت جنوب راهی شدیم.

2. the river trends southward
رودخانه به سوی جنوب امتداد می یابد.

3. We walked in a southward direction.
[ترجمه گوگل]به سمت جنوب راه افتادیم
[ترجمه ترگمان]به طرف جنوب حرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many birds migrate southward every winter.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان هر زمستان به سمت جنوب مهاجرت می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پرندگان هر زمستان به سمت جنوب حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instead of her normal southward course towards Alexandria and home, she headed west.
[ترجمه گوگل]او به جای مسیر عادی خود به سمت جنوب به سمت اسکندریه و خانه، به سمت غرب رفت
[ترجمه ترگمان]به جای آن مسیر طبیعی جنوب غربی به سوی اسکندریه و خانه رهسپار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But as it moves southward the icy air moderates.
[ترجمه گوگل]اما با حرکت به سمت جنوب، هوای یخی معتدل می شود
[ترجمه ترگمان]اما همچنان که به سمت جنوب حرکت می کند، هوای یخ زده به سمت جنوب می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our southward expansion we study with sorrow and shame, not with a sense of conquest and pride.
[ترجمه گوگل]گسترش جنوب خود را با اندوه و شرم مطالعه می کنیم، نه با احساس تسخیر و غرور
[ترجمه ترگمان]گسترش جنوب ما با اندوه و شرم مطالعه می کند، نه با حس پیروزی و غرور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The train journey southward to Athlone took me through wild flat bogland scenery.
[ترجمه گوگل]سفر قطار به سمت جنوب به آتلون، من را از میان مناظر باتلاقی مسطح وحشی برد
[ترجمه ترگمان]سفر قطار به طرف جنوب به طرف جنوب به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As they were crawling southward they spotted a small freighter.
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها به سمت جنوب خزیده بودند، یک کشتی باری کوچک را دیدند
[ترجمه ترگمان]همچنان که به سمت جنوب حرکت می کردند، یک کشتی بارکش کوچک را دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Structures of "Southward Extrusion" and "Northward Indentation" have been recently distinguished within the eastern Himalayan syntaxis.
[ترجمه گوگل]ساختارهای "خروج به سمت جنوب" و "تورفتگی به سمت شمال" اخیراً در نحو شرقی هیمالیا متمایز شده اند
[ترجمه ترگمان]سازه های \"Southward extrusion\" و \"Northward Indentation\" به تازگی در میان syntaxis شرقی هیمالیا متمایز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The IMF was oriented southward for many hours during the Bastille Day storm.
[ترجمه گوگل]در طوفان روز باستیل، صندوق بین‌المللی پول ساعت‌ها به سمت جنوب بود
[ترجمه ترگمان]در طول طوفان روز باستیل، این صندوق به سمت جنوب متمایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A very considerable trade passed northward and southward through Jerusalem.
[ترجمه گوگل]تجارت بسیار قابل توجهی از طریق اورشلیم به سمت شمال و جنوب انجام می شد
[ترجمه ترگمان]تجارت بسیار مهمی به طرف شمال و جنوب به طرف جنوب امتداد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. SOUTHWARD is a country after the approval of a freight forwarding company.
[ترجمه گوگل]SOUTHWARD کشوری است پس از تایید یک شرکت حمل و نقل
[ترجمه ترگمان]southward یک کشور پس از تایید یک شرکت حمل و نقل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Winds from the north pushed sea ice southward and formed cloud streets—parallel rows of clouds—over the Bering Strait in mid-January 20
[ترجمه گوگل]بادهای شمال یخ دریا را به سمت جنوب رانده و خیابان‌های ابری - ردیف‌های ابری موازی - بر فراز تنگه برینگ در اواسط 20 ژانویه تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]باد از شمال به سمت جنوب به سمت جنوب حرکت می کند و خیابان های ابری - موازی از ابرها - از تنگه برینگ - در اواسط ژانویه - را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمایل به جنوب (صفت)
southward

بطرف جنوب (قید)
southward, southwards

بسوی جنوب (قید)
southward, southwards, to south

انگلیسی به انگلیسی

• facing toward the south; situated in the south; coming from the south
toward the south
southward or southwards means towards the south.
southward is used to describe things which are moving towards the south or which face towards the south.

پیشنهاد کاربران

به سوی جنوب
Levels are heading southward
روند نزولی پیدا کردن

بپرس