southpaw

/ˈsaʊθpɔː//ˈsaʊθpɔː/

چپ دست، چپ انداز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one who is left-handed, esp. a baseball pitcher.
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) left-handed.

جمله های نمونه

1. Penalosa's lack of mobility is counter-balanced by his southpaw stance and hard punch.
[ترجمه گوگل]عدم تحرک پنالوسا با موضع پنجه جنوبی و مشت محکم او متعادل می شود
[ترجمه ترگمان]عدم تحرک Penalosa با حالت southpaw و پانچ سخت در تضاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The southpaw needed a special glove.
[ترجمه گوگل]پنجه جنوبی به یک دستکش مخصوص نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]چپ دست یه دستکش مخصوص لازم داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They have a southpaw on the mound.
[ترجمه گوگل]آنها پنجه جنوبی روی تپه دارند
[ترجمه ترگمان]یه چپ دست روی تپه دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You know we have a special southpaw in Winky Wright in our team and Joe's performance ranks up their with any of his performances in the US.
[ترجمه گوگل]می‌دانید که ما در تیم خود یک پنجه جنوبی ویژه در وینکی رایت داریم و عملکرد جو با هر یک از اجراهای او در ایالات متحده در رتبه‌بندی آنها قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که ما در وین کی رایت یک متخصص ویژه داریم و عملکرد جو با هر کدام از اجراهای او در ایالات متحده همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Quintana is a crafty southpaw with good skills and is by no means a walk - over.
[ترجمه گوگل]کوئینتانا یک پنجه جنوبی حیله‌گر با مهارت‌های خوب است و به هیچ وجه اهل پیاده‌روی نیست
[ترجمه ترگمان]Quintana یک نیرنگ ماهرانه با مهارت های خوب است و به هیچ وجه راه رفتن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their pitcher was a southpaw.
[ترجمه گوگل]پارچ آنها پنجه جنوبی بود
[ترجمه ترگمان]پرتاب کننده اونا یه چپ دست بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A cup holder in the dashboard, to the left of the steering wheel, to better serve southpaw cappuccino drinkers.
[ترجمه گوگل]یک جا لیوانی در داشبورد، در سمت چپ فرمان، برای سرویس دهی بهتر به نوشیدنی های کاپوچینو جنوب پا
[ترجمه ترگمان]یک لیوان دسته دار در داشبورد، سمت چپ فرمان، برای خدمت بهتر به southpaw drinkers،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whether in Beijing, in Fujian Province (until that young woman noticed I was a southpaw) or in the rural interior, I found people regarded me without so much as a raised eyebrow.
[ترجمه گوگل]چه در پکن، چه در استان فوجیان (تا زمانی که آن زن جوان متوجه شد که من یک پنجه جنوبی هستم) و چه در مناطق روستایی، متوجه شدم که مردم مرا بدون ابروی بالا نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]چه در پکن، در استان فوجیان (تا زمانی که آن زن جوان متوجه شد من یک southpaw هستم)یا در فضای داخلی، متوجه شدم که مردم من را به عنوان یک ابروی بالا برده نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's in good company: Other show-biz ladies of the southpaw persuasion include Whoopi Goldberg, Julia Roberts and Angelina Jolie (her husband Brad Pitt is also a lefty).
[ترجمه گوگل]او در معاشرت خوبی است: دیگر خانم‌های شو بیز متقاعد کننده پنجه جنوبی عبارتند از ووپی گلدبرگ، جولیا رابرتز و آنجلینا جولی (شوهرش برد پیت نیز چپ چپ است)
[ترجمه ترگمان]او در شرکت خوبی است: دیگر show - of از the southpaw، Whoopi گلدبرگ، جولیا رابرتز و آنجلینا جولی (شوهر او به برد پیت)نیز a (lefty)هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Steelhammer really lets his hands go. Chagaev and Timm are aware of this, so expect the mobile southpaw to utilize lots of lateral movement and attempt to counter-punch Klitschko from mid-range.
[ترجمه گوگل]استیل همر واقعا دستش را رها می کند چاگایف و تیم از این موضوع آگاه هستند، بنابراین انتظار دارید که پنجه جنوبی متحرک از حرکات جانبی زیادی استفاده کند و سعی کند کلیچکو را از فاصله میانی متقابل کند
[ترجمه ترگمان]Steelhammer واقعا دست او را رها می کند چاگایف و Timm از این مساله آگاه هستند، بنابراین انتظار دارند که southpaw سیار از حرکت جانبی زیادی استفاده کرده و از میان برد خود برای مقابله با punch استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One argument, however, is less fanciful but perhaps more logical: writing in ink from left to right was too messy because Leonardo was a southpaw.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک استدلال کمتر خیالی است، اما شاید منطقی‌تر باشد: نوشتن با جوهر از چپ به راست خیلی نامرتب بود، زیرا لئوناردو یک پنجه جنوبی بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک استدلال کمی عجیب و شاید منطقی تر است: نوشتن در مرکب از چپ به راست، بسیار بد است، چون لئوناردو داوینچی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But while Ruth is baseball's most decorated left-handed player, he's hardly the only Hall of Fame southpaw.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که روث لوکس ترین بازیکن چپ دست بیسبال است، او به سختی تنها پنجه جنوبی تالار مشاهیر است
[ترجمه ترگمان]اما در اثنایی که روت most چوب بیس بال را تزیین کرده بود به سختی تنها سرسرای ورودی شهرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lloyd, Why you are using your left hand to do everything?such a southpaw.
[ترجمه گوگل]لوید، چرا از دست چپت برای انجام همه کارها استفاده می کنی؟ چنین پنجه جنوبی
[ترجمه ترگمان]لو ید، چرا از دست چپت استفاده می کنی تا همه کارها رو انجام بدی؟ عجب چپ دست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Manu Ginobili, San Antonio Spurs: We went over this before with this tough and slick southpaw, but he is the key ingredient that puts them over the top.
[ترجمه گوگل]مانو جینوبیلی، سن آنتونیو اسپرز: ما قبلاً با این پنجه جنوبی سخت و لطیف به این موضوع پرداختیم، اما او عنصر کلیدی است که آنها را در بالاترین سطح قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]Manu Ginobili، سن آنتونیو اسپرز: ما این کار را قبلا با این southpaw سخت و نرم انجام دادیم، اما او جز کلیدی است که آن ها را در راس قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) lefty, left-handed person; person who throws or punches with the left hand (sports)

پیشنهاد کاربران

( عامیانه، در اصل آمریکایی )
الف ) اسم
1. دست چپ یک شخص؛ ( در برخی متون قدیمی ) مشت زدن با دست چپ
2. یک شخص چپ دست
3. ( در بیسبال ) پرتاب کننده ( pitcher ) چپ دست
4. یک ورزشکار چپ دست
5. ( ورزش مشت زنی ) بوکسوری که با دست راست مشت می زند و با دست چپ دفاع می کند
...
[مشاهده متن کامل]

ب ) صفت
1. چپ دست؛ همچنین در استفاده گسترده تر: چپ پا
2. ( درباره یک بوکسور ) با دست راست مشت زننده و با دست چپ دفاع کننده
3. ( استعاری، نادر ) دوپهلو، کتایه آمیز
ج ) فعل
( فعل متعدی، درباره یک پرتاب کننده یا پیچر چپ دست ) به یک موقعیت، نتیجه یا وضعیت خاص رسیدن
منبع: Oxford English Dictionary

چپ دست
چپول

بپرس