southbound

/ˈsaʊθˌbɑːwnd//ˈsaʊθbaʊnd/

معنی: عازم جنوب
معانی دیگر: راهی جنوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: going toward the south.

جمله های نمونه

1. a southbound train
قطار راهی جنوب

2. There has been a collision on the southbound stretch of the motorway.
[ترجمه گوگل]تصادف در مسیر جنوب بزرگراه رخ داده است
[ترجمه ترگمان]یک برخورد در قسمت جنوبی بزرگراه رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The accident happened on the southbound carriageway of the M
[ترجمه گوگل]این سانحه در مسیر جنوب به جاده م
[ترجمه ترگمان]تصادف در قسمت جنوب شرقی خانه مسی و مادلن روی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People rubbernecking in the southbound lane caused a second accident.
[ترجمه گوگل]لاستیک زدن مردم در لاین جنوبی باعث تصادف دوم شد
[ترجمه ترگمان]مردم دارن به سمت جنوب میرن یه حادثه دیگه هم ایجاد می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All southbound trains leave from platform one.
[ترجمه گوگل]همه قطارهای جنوب از سکوی یک حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]همه قطارهای عازم جنوب از سکوی شماره یک حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The southbound lanes are closed.
[ترجمه گوگل]خطوط جنوب بسته است
[ترجمه ترگمان]خطوط عازم جنوب بسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The car was driving southbound on Route 4
[ترجمه گوگل]خودرو در مسیر 4 به سمت جنوب در حال حرکت بود
[ترجمه ترگمان]ماشین به سمت جنوب در مسیر ۴ حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boyle said Santos' southbound minivan slid into the northbound lane, where it collided with a Ford Bronco.
[ترجمه گوگل]بویل گفت که مینی ون سانتوس به سمت جنوب به سمت شمال سر خورد و در آنجا با یک فورد برانکو برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]بویل به طرف خیابان northbound رفت، جایی که با ماشین فورد برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the southbound train hit the New Hampshire-Maine border, it made an unscheduled stop.
[ترجمه گوگل]هنگامی که قطار به سمت جنوب به مرز نیوهمپشایر-مین برخورد کرد، توقفی پیش بینی نشده داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که قطار عازم جنوب به مرز ایالت مین - مین برخورد کرد، توقف برنامه ریزی نشده ای انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This year it was the waylaying of a southbound train at a station in central Anhui province by a local gang.
[ترجمه گوگل]امسال این حرکت قطاری به سمت جنوب در ایستگاهی در مرکز استان آنهویی توسط یک باند محلی بود
[ترجمه ترگمان]امسال، waylaying یک قطار به سوی جنوب در یک ایستگاه در استان \"Anhui\" در مرکز \"Anhui\" توسط یک گروه محلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Southbound there were tailbacks for miles.
[ترجمه گوگل]به سمت جنوب، مایل‌ها عقب‌نشینی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]southbound چند مایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Southbound traffic tailed back for twenty miles on the M5 near Bristol.
[ترجمه گوگل]ترافیک جنوب به مدت بیست مایل در M5 نزدیک بریستول کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]traffic در فاصله < Number > ۲۰ < \/ Number > کیلومتری در نزدیکی بریستول، تا بیست میل فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Chinese move to suspend southbound passenger and cargo traffic on the Mekong from Yunnan Province is mainly a political symbol, as opposed to an economic sanction.
[ترجمه گوگل]اقدام چینی ها برای تعلیق حمل و نقل مسافر و بار به سمت جنوب در مکونگ از استان یوننان عمدتاً یک نماد سیاسی است، برخلاف تحریم اقتصادی
[ترجمه ترگمان]حرکت چین برای به دست آوردن مسافر عازم جنوب و ترافیک بار در مکونگ در استان Yunnan عمدتا یک نماد سیاسی است که مخالف تصویب اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. American officials have begun searching southbound traffic and seizing illicit cargo.
[ترجمه گوگل]مقامات آمریکایی جستجوی ترافیک جنوب و توقیف محموله های غیرقانونی را آغاز کرده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات آمریکایی جستجو به جنوب را آغاز کرده و محموله غیرقانونی را توقیف کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عازم جنوب (صفت)
southbound

انگلیسی به انگلیسی

• moving in a southerly direction, headed towards the south
southbound roads, cars, trains, and so on, lead or are travelling towards the south.

پیشنهاد کاربران

بپرس