soupy

/ˈsuːpi//ˈsuːpi/

معنی: ابکی، شبیه ابگوشت
معانی دیگر: (عامیانه) غلیظ و مرطوب، گرم و مرطوب، آبکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: soupier, soupiest
(1) تعریف: resembling or suggesting soup, esp. in texture or thinness; watery.

(2) تعریف: thick or dense, as a fog.
مشابه: dense, turbid

جمله های نمونه

1. soupy weather
هوای گرم و مرطوب

2. a soupy fog
مه غلیظ و مرطوب

3. Do they still boil cabbage to a soupy pulp in Britain, and pour the vitamin C down the drain?
[ترجمه گوگل]آیا هنوز هم کلم را در بریتانیا می جوشانند و ویتامین C را در آب می ریزند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها هنوز کلم را به یک خمیر soupy در بریتانیا boil و ویتامین C را از لوله فاضلاب می ریزند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The result is less soupy than most, and somehow more adult.
[ترجمه گوگل]نتیجه کمتر از بیشتر سوپ است و به نوعی بزرگسالان تر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه کم تر از هر چیز دیگری است، و به نوعی بزرگ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fine, powdery soil turned to soupy mud with the first heavy rains.
[ترجمه گوگل]خاک ریز و پودری با اولین بارندگی های شدید تبدیل به گل و لای شد
[ترجمه ترگمان]خاک سیاه و خاکی، با نخستین بارش باران های سنگین به گل soupy تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The thick, soupy fog was a mix of pollution from coal burned to heat homes and pollution from factories. They came together to create a toxic mix of sulphur dioxide and combustion particles.
[ترجمه گوگل]مه غلیظ و غلیظ ترکیبی از آلودگی ناشی از زغال سنگ سوخته برای گرم کردن خانه ها و آلودگی کارخانه ها بود آنها با هم ترکیب شدند تا ترکیبی سمی از دی اکسید گوگرد و ذرات احتراق ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ و غلیظ، ترکیبی از آلودگی بود که از زغال سنگ گرفته تا خانه ها و آلودگی کارخانه ها را سوزاند آن ها با هم آمدند تا ترکیب سمی از دی اکسید سولفور و ذرات احتراق ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Soupy Sales received his first pie in the face on that show.
[ترجمه گوگل]Soupy Sales اولین پای خود را در آن نمایش دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]فروش soupy اولین کلوچه خود را در این نمایشگاه دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Soupy jokingly asked children watching the show to find where their parents kept their money.
[ترجمه گوگل]سوپی به شوخی از کودکانی که در حال تماشای برنامه بودند، خواست تا محل نگهداری والدینشان را پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]soupy به شوخی از بچه ها خواستند تا این برنامه را تماشا کنند تا بفهمند پدر و مادرشان در کجا پول خود را حفظ کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Soupy Sales created a new dance called The Mouse which he often performed on his show.
[ترجمه گوگل]سوپی سیلز رقص جدیدی به نام موش ایجاد کرد که اغلب در برنامه خود اجرا می کرد
[ترجمه ترگمان]فروش soupy یک رقص جدید به نام موس را ایجاد کرد که اغلب روی برنامه خود انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Aim at soupy images' bigger noisy, this thesis in detail analyzed the method of eliminating noisy, based wavelet theory.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه با هدف نویز بیشتر تصاویر سوپی، روش حذف نویز مبتنی بر نظریه موجک را به تفصیل تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]هدف از این پایان نامه، بررسی دقیق روش حذف تئوری موجک مبتنی بر نویز (موجک)، این پایان نامه به تفصیل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chain-up was slow, breakfast abandoned, the two-step became a slow drag over soupy grass and unreliable earth.
[ترجمه گوگل]زنجیره به آهستگی انجام شد، صبحانه رها شد، دو پله به حرکتی آهسته روی چمن‌های غلیظ و زمین غیرقابل اعتماد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که صبحانه رها شده بود و صبحانه رها شده بود، حرکت دو مرحله ای به کندی روی چمن soupy و زمین غیرقابل اطمینان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two men came back with their hands fish-white with immersion in what was, fortunately, warm, almost soupy water.
[ترجمه گوگل]دو مرد با دستان سفید ماهی و غوطه ور شدن در آب گرم و تقریباً شوریده برگشتند
[ترجمه ترگمان]دو مرد با دست خود با همان ماهی که در آن غرق شده بودند، با چشمانی سرد و تقریبا شبیه غذای چینی بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The two men came back with their hands fish-white with immersion what was, fortunately, warm, almost soupy water.
[ترجمه گوگل]دو مرد با دستان سفید ماهی و غوطه ور شدن در آب برگشتند که خوشبختانه آب گرم و تقریباً آبکی بود
[ترجمه ترگمان]دو مرد با دو دست خود را به روی آب انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It can reduce noise more effectively than classic method. Contraposing colorful soupy images, this thesis studied the image enhancement method in different color spaces.
[ترجمه گوگل]این می تواند نویز را به طور موثرتری نسبت به روش کلاسیک کاهش دهد این پایان نامه با تضاد تصاویر سوپی رنگارنگ، روش تقویت تصویر را در فضاهای رنگی مختلف مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان]این روش می تواند نویز را به طور موثرتر از روش کلاسیک کاهش دهد در این پایان نامه به بررسی روش بهبود تصویر در فضاهای رنگ مختلف پرداخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

شبیه ابگوشت (صفت)
soupy

انگلیسی به انگلیسی

• resembling soup, having the consistency of soup; thick, dense, murky, cloudy

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : soup
✅️ اسم ( noun ) : soup / soupiness
✅️ صفت ( adjective ) : soupy
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس