sounding board

/ˈsaʊndɪŋˈbɔːrd//ˈsaʊndɪŋbɔːd/

معنی: کمان ویولن و تار، تخته موجد صدا، عامل انتشار عقاید
معانی دیگر: (ساز موسیقی) تخته ی صداافزا، طنین زا، (در پس صحنه یا میز خطابه و غیره) دیوار صدا برگردان، آوا برگردان، مبلغ، تبلیغات چی، فرارسان، بز اخفش، soundboard تخته موجد صدا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin board that forms part of the resonant chamber of a musical instrument such as a piano, and that enhances its tone.

(2) تعریف: a structure above or behind a podium to reflect sound towards the audience.

(3) تعریف: a person or group whose reactions to an idea or opinion are a reliable indicator of its general acceptability.

جمله های نمونه

1. He needed a sounding board rather than thinking alone.
[ترجمه گوگل]او به جای اینکه به تنهایی فکر کند به یک تابلوی صدا نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه به تنهایی فکر کند، به یک صفحه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. John always used her as a sounding board for new ideas.
[ترجمه گوگل]جان همیشه از او به عنوان صدایی برای ایده های جدید استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]جان همیشه از او برای ایده های جدید استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My wife is my greatest sounding board.
[ترجمه فاطمه] همسرم بزرگترین سنگ صبورمه.
|
[ترجمه گوگل]همسرم بزرگ‌ترین صدای من است
[ترجمه ترگمان] زن من بهترین هیات مدیره منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I would use newspaper men as a sounding board for such policies.
[ترجمه گوگل]من از مردان روزنامه به عنوان تابلوی صدا برای چنین سیاست هایی استفاده خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من از افراد روزنامه به عنوان یک هییت علمی برای چنین سیاست هایی استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Just listening, and as a sounding board, may help this young women find her own solutions.
[ترجمه گوگل]فقط گوش دادن، و به عنوان یک صفحه صدا، ممکن است به این زن جوان کمک کند تا راه حل های خودش را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]فقط گوش دادن و به عنوان یک صفحه اندازه گیری ممکن است به این زنان جوان کمک کند تا راه حل خود را پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Be a good sounding board.
[ترجمه گوگل]تابلوی صدای خوبی باشید
[ترجمه ترگمان] تخته sounding خوب باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now he was happy enough to let Rickards impose on his solitude to use him as a sounding board.
[ترجمه گوگل]حالا او به اندازه کافی خوشحال بود که به ریکاردز اجازه می داد تا به تنهایی خود از او به عنوان یک تابلوی صدا استفاده کند
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر به اندازه کافی خوشحال بود که بگذارد Rickards تنهایی خود را بر آن تحمیل کند تا از او به عنوان تخته اعلانات استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Elfed, a sober and upright man who was to become unfairly the sounding board for Richard's first rebellions.
[ترجمه گوگل]الفد، مردی هوشیار و درستکار که قرار بود ناعادلانه به تابلوی صدا برای اولین شورش های ریچارد تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]Elfed، مردی هوشیار و شق ورق که قرار بود برای اولین بار for اولین rebellions ریچارد را راست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had been a check and balance for her husband, a sounding board and humanizing influence.
[ترجمه گوگل]او یک کنترل و تعادل برای شوهرش، یک تابلوی صدا و تأثیر انسان ساز بود
[ترجمه ترگمان]او یک چک و تعادل برای شوهرش بود، یک تخته شطرنجی و نفوذ انسانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The role which the tutor should adopt is that of a sounding board for students' ideas and suggestions.
[ترجمه گوگل]نقشی که معلم باید بپذیرد، نقش یک تابلوی صدا برای ایده ها و پیشنهادات دانش آموزان است
[ترجمه ترگمان]نقشی که مربی باید اتخاذ کند این است که هییت علمی برای ایده ها و پیشنهادها دانش آموزان انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They had a special role in relation to stock-rearing and stock health and as the confidante and sounding board for the farmers' problems.
[ترجمه گوگل]آنها نقش ویژه ای در رابطه با دامداری و سلامتی دام و به عنوان معتمد و مرجع حل مشکلات کشاورزان داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها نقشی ویژه در رابطه با پرورش سهام و سلامت سهام و به عنوان عضو محرم و هییت مدیره برای مشکلات کشاورزان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My bosses would tell you that I've often acted as a sounding board for them.
[ترجمه گوگل]روسای من به شما می گویند که من اغلب به عنوان یک تابلوی صدا برای آنها عمل کرده ام
[ترجمه ترگمان]روسای من به شما خواهند گفت که من اغلب اوقات آن ها را به عنوان یک تخته سنگی برای آن ها اجر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you are trying to think of new ideas, corral your pal as a sounding board.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهید به ایده‌های جدیدی فکر کنید، رفیق خود را به‌عنوان یک تابلوی صدا جمع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شما سعی دارید که به ایده های جدید فکر کنید، آن را به عنوان یک تخته به صدا در بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not until the depression would the stage become a sounding board for the American social conscience.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که رکود، صحنه به تابلویی برای وجدان اجتماعی آمریکا تبدیل نمی شد
[ترجمه ترگمان]نه تا زمانی که افسردگی به عنوان یک هییت علمی برای وجدان اجتماعی آمریکا تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمان ویولن و تار (اسم)
soundboard, sounding board

تخته موجد صدا (اسم)
soundboard, sounding board

عامل انتشار عقاید (اسم)
soundboard, sounding board

انگلیسی به انگلیسی

• board within a musical instrument which strengthens the sound; one who listens to new ideas and gives feedback for evaluation
if you use someone as a sounding board, you discuss your ideas with them while you are working them out.

پیشنهاد کاربران

sounding board = listening ear = talking post = سنگ صبور = گوش شنوا
سنگ صبور
محک عقیده: شخص یا گروهی که واکنش های آنها به ایده های پیشنهادی قبل از انتشار عمومی به عنوان آزمونی برای تعیین اعتبار یا موفقیت احتمالی این ایده ها استفاده می شود.
In a more figurative sense, a "sounding board" can be a person or group of people that you use to test something such as a new idea or suggestion. You present your thoughts to them to see if they will
...
[مشاهده متن کامل]
accept it or if they think it will work. This process can help clarify your own thought processes and refine your ideas

شخص یا گروهی که واکنش هایشان به ایده های پیشنهادی، قبل از انتشار عمومی ، به عنوان آزمونی برای اعتبار یا موفقیت احتمالی آن ها مورد استفاده قرار می گیرد.
کسی که به انعکاس یا انتشار افکار یا عقاید دیگری مبادرت می ورزد
گوش شنوا
a good person to talk to and seek advice from
سنگ صبور
Parents are sounding board
مشاور و راهنما
گروه ارزیاب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس